پیشنهادهای کاربردی برای سازگاری با نوجوانان

نویسندگان:
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی

سازگارشدن با نوجوانان در حال تغییر

زندگی با فرزند نوجوان کار ساده‌ای نیست. بسیاری از والدین نمی‌دانند چگونه باید با این فرد دمدمی مزاج و کله‌شقی که در قالب فرزندشان جای گرفته است، کنار بیایند! در همین زمان، آنها به یاد فرآیند بزرگ‌شدن خود می‌افتند. در این حین نوجوان هم ممکن است به دلیل فقدان دوران بچگی خود و روابط سال‌های قبلش غصه‌دار باشد. به هر حال، مسئله مهم این است که بتوانید اوضاع خود را با دید درستی نگاه کنید. هرقدر هم نوجوانتان پردردسر باشد، این وضعیت یک مرحله‌ی تغییر اجباری محسوب می‌شود. خود شما هم مثل هر فرد بزرگسال دیگری، این مرحله را طی کرده‌اید. سال‌های نوجوانی خود را به خاطر بیاورید: چه قدر طغیان می‌کردید؟ لباس‌هایتان چطور بود؟ آیا والدین شما از آهنگ‌هایی که گوش می‌کردید، گله نمی‌کردند؟ خلاصه‌ی کلام، آیا واقعاً، رفتار، تجربیات و شکل روابط شما با این وضعی که نوجوان شما دارد، خیلی متفاوت بود؟ به احتمال زیاد نه، این دوران، وقتی است که افراد باید هویتی برای خود به دست بیاورند، خود را از والدین‌شان جدا کنند و روابط مهمی را در خارج از خانواده شکل بدهند. یکی از مهم‌ترین وظایف شما این است که بگذارید نوجوانتان همین کار را انجام بدهد؛ در این دوره از زندگی شک و تردید درباره‌ی مسائل خود و رودرویی با تجربیات دشوار برای همه، اجتناب‌ناپذیر است. نوجوان باید مستقل‌بودن را یاد بگیرد. او باید بفهمد بزرگسالی چه شکلی است. پس بگذارید که شروع کند و خود در مورد زندگی‌اش تصمیم بگیرد. با این حال لازم است که محدودیت‌هایی برای آنها ایجاد کنید. اما در داخل این مرزهای مشخص باید به او کمی میدان بدهید، برایش فضا ایجاد کنید تا بتواند بال‌های خود را بازکرده و حس کند که الان کیست و می‌خواهد در آینده چه کسی باشد. در طی این مسیر، ممکن است او بعضی از توصیه‌های مفید شما را قبول نکند، اما این هم جزئی از رشد اوست. خوشبختانه، بسیاری از ارزش‌‎هایی که شما قبل از نوجوانی به او القا کرده‌اید، پایدار خواهد ماند و احتمالاً در بزرگسالی هم، بخشی از نظام ارزشی او خواهند بود.
در حال حاضر وقتی نوجوان شما اعلام وجود می‌کند، خواه ناخواه تغییراتی در خانواده‌ی شما رخ می‌دهد، اما حتی در بدترین شرایط هم نباید بعضی اصول پایه را نادیده بگیرید. این اصول می‌توانند عملکردهای خانواده را در حد امکان، تثبیت کنند. برای مثال:
• حتی اگر عقاید شما با همدیگر در تضاد کامل باشند، گوش‌دادن به حرف‌های همدیگر را ادامه بدهید.
• “کارهایی” را که موجب ناراحتی شما شده‌اند با نوجوانانی که این کارها را انجام داده‌اند، عوضی نگیرید. بله، بارها پیش خواهد آمد که شما از “رفتار” نوجوانتان احساس ناراحتی، خشم و حتی نفرت کنید. همه‌ی والدین همین‌طورند. این کاملاً طبیعی است، اما نشانه‌ی این نیست که شما دیگر نوجوانتان را دوست ندارید. در حقیقت، عکس این مطلب صادق است، یعنی شما به زندگی او اهمیت می‌دهید و بی‌تفاوت نیستید. اما خشم خودتان را فقط متوجه “رفتار” او بکنید، نه “خود او” به عنوان یک انسان.
• رفتار و ظاهر او هرقدر هم شما را ناراحت کند، دائم از او انتقاد نکنید. از کنار مسائل بی‌اهمیت بگذرید. در مسائل مهم‌تر هم بگذارید بداند که اگر چه شما مخالفید، اما این حق را برای او قائل‌اید که نظر متفاوتی داشته باشد و دنبال مواقعی بگردید که بتوانید صادقانه به او پاداش بدهید.
• به کارهایی که انجام می‌دهد علاقه نشان دهید. وقتی اختلاف‌نظرها ایجاد می‌شوند سعی کنید راهی برای مصالحه پیدا کنید، که برای هر دو طرف قابل قبول باشد. در بدترین شرایط، اگر قرار است با موضوعی، موافقت کنید که با آن مخالفید، دست‌کم می‌دانید وضعیت و عقیده‌ی هرکدام از شما چگونه است و چرا.
• سخنرانی نکنید، نق هم نزنید، سعی کنید صحبت‌هایتان در حد مکالمه‌ای منطقی و دوطرفه باقی بماند و مراقب باشید جملاتی مانند “من وقتی در سن تو بودم” … را نگویید. می‌توانید مسائل زیادی را پیدا کنید که مورد علاقه‌ی هر دو طرف باشد و شما را به هم نزدیک کند.
نوجوان‌ها هرچه هم سعی کنند نیرویشان را متمرکز سازند، هیچ‌وقت قادر به عملی‌کردن این کار نخواهند بود. این دوران، زمان سردرگمی آنهاست، ارزش‌ها و حرف‌هایشان مرتب عوض می‌شود، و همچنین، در این دوران، نوسان‌های خلق و روحیه بسیار طبیعی است (نه تنها به دلیل تغییرات هورمونی، بلکه در نتیجه‌ی، اضطراب‌هایی که در این دوره‌ی زندگی خیلی شایع‌اند). این دوره، زمانی است که آنها مرتکب اشتباهاتی خواهند شد، اما از آنها درس خواهند گرفت. در ضمن، به عنوان پدر و مادر، آماده باشید که نوجوانتان شما را هدف مناسبی برای سرزنش‌های خود بداند. شما به کسی تبدیل می‌شوید که مسئول تمام مشکلات اوست، کسی که جلو پیشرفت و رشد او را گرفته و مانع تفریح او شده است و نگذاشته که او با بقیه‌ی بچه‌ها جور شود. اگر قبلاً طلاق گرفته‌اید و فرزند شما تماس‌های کمی با والد دیگر داشته است، ممکن است مجبور باشید بار خشم نوجوان را، هم نسبت به خودتان و هم همسر سابقتان، یک جا به دوش بکشید. به هر حال، بیشتر انتقادهای او را به دل نگیرید و نوجوانتان را رها نکنید. در بسیاری اوقات، والدین نوجوان‌ها نتیجه‌گیری می‌کنند که: “انگار هیچ‌کدام از حرف‌های من روی او اثری ندارد، دیگر اختیار بچه‌ام دست من نیست”. اما ناامید نشوید. شما بالغ هستید و تجربه‌ی بیشتری دارید، فرزند شما هنوز در حال رشد است. پس به تلاشتان ادامه بدهید. نوجوان‌ها بیشتر از آنچه فکرش را بکنید، در حال دیدن، شنیدن و یادگرفتن هستند! واقعیت این است که بیشتر افراد، نوجوانی را بدون هیچ عارضه‌ی دائمی پشت سر می‌گذارند و سرانجام، بعد از این سال‌های پرتلاطم، عاقبت به خیر خواهند شد.
نوجوانتان در اواخر نوجوانی راحت‌تر می‌تواند وقتش را با شما و در خانه بگذراند. اگر شما رفتاری منصفانه و باثبات با او داشته‌اید، اگر فضا و میدان کافی برای رشد به او داده‌اید، اگر به عشق خودتان نسبت به او (حتی در سخت‌ترین شرایط) ادامه داده‌اید، احتمالاً او با رابطه‌ای محکم با خانواده، نوجوانی را پشت سر خواهد گذاشت و وارد بزرگسالی خواهد شد.
البته طبیعی است که گاهی والدین بسیار نگران می‌شوند، این مسئله اصلاً غیرطبیعی نیست، اما سعی کنید واکنش افراطی نشان ندهید. شما از زمان تولد فرزندتان برای او یک نیروی هدایت‌کننده بوده‌اید و اگر با وجود فشارهای بسیار شدید دوران نوجوانی، بازهم یک پدر یا مادر فعال و دلسوز باقی بمانید، تأثیر و نفوذ شما از بین نمی‌رود. دوست‌داشتن یک نفر، به این معنی است که شما حمایت عاطفی خود را ادامه می‌دهید، چه در مواقع خوب و مثبت، و چه در دوره‌های بد و منفی.

غلبه بر مشکلات ارتباطی

آیا می‌توانید با نوجوانتان خوب ارتباط برقرار کنید؟ شما هم مثل خیلی از پدر و مادرهای دیگر، به این سوال با آه و ناله، جواب می‌دهید که: “من اصلاً نمی‌توانم با او رابطه برقرار کنم” یا ممکن است بگویید “بعضی وقت‌ها حس می‌کنم انگار داریم با دو زبان مختلف با هم صحبت می‌کنیم، به نظر می‌رسد اصلاً یک کلمه از حرف‌های مرا نمی‌فهمد”. البته تعجبی ندارد که خیلی از نوجوان‌ها هم، دقیقاً همین احساس را دارند. اگر از آنها هم سؤال شود که آیا می‌توانند با والدینشان ارتباط خوبی برقرار کنند، اغلب جواب خواهند داد نه. بیگانه‌بودن نسل‌ها با همدیگر، تازگی ندارد و احتمالاً از اول تاریخ وجود داشته است. برقرار کردن ارتباط، هیچ وقت کار ساده‌ای نبوده است، خواه بین زن و شوهر باشد، یا رئیس و مرئوس، یا والدین و فرزندان. بویژه در خلال سال‌های بحرانی نوجوانی، این مسئله برای خانواده پیچیده‌تر می‌شود.
از این مسئله فرار نکنید و با آن روبه رو شوید؛ بیشتر وقت‌ها زندگی‌کردن با نوجوان‌ها کار سختی است و سخت‌تر از آن، حرف‌زدن با آنهاست. بعضی وقت‌ها، آن‌قدر بحث و جدل می‌کنند و گفت و گو به مسابقه‌ی جیغ‌زدن تبدیل می‌شود! در همین زمینه مادر می‌گوید: “اگر خیلی خوش‌شانس باشم، او با یک ناله و خرخر جواب پرسش‌هایم را می‌دهد و اگر حالش را نداشته باشد، اصلاً حرف نمی‌زند. ”
از دید نوجوان‌ها نیز اوضاع همین‌قدر اعصاب خردکن است: “مادرم نمی‌خواهد با من صحبت کند، او می‌خواهد برای من سخرنانی کند”. پسر نوجوانی می‌گفت: “من می‌ترسم به مادرم حرفی بزنم، چون وقتی این کار را می‌کنم یک چیزی پیدا می‌کند تا از من انتقاد بکند”.
هم والدین و هم نوجوان‌ها، وقتی مملو از ناامیدی می‌شوند، حتی دیگر سعی نمی‌کنند با هم ارتباط برقرار کنند. مادری ممکن است دیگر از نوجوانش نپرسد که در مدرسه‌ی او چه خبر بوده است؛ نوجوان هم ممکن است دیگر در مورد مشکلاتش صحبت کند؛ مادر ممکن است دیگر از دوست‌های نوجوان هیچ پرس و جویی نکند؛ نوجوان هم ممکن است دیگر به مادرش نگوید که کجا می‌رود و کی به خانه برمی‌گردد. با گذشت زمان، دیوار بین آنها غیرقابل نفوذ می‌شود.
در خانواده‌ی شما فرقی ندارد که در حال حاضر اوضاع ارتباطی چگونه است، خوب است یا بد، به هر حال شما و نوجوانتان باید سعی کنید اوضاع از اینکه هست، بهتر شود. مجراهای ارتباطی باز، نه تنها سال‌های نوجوانی را برای همه‌ی خانواده لذت‌بخش خواهند کرد، بلکه موجب می‌شوند شما راحت‌تر بتوانید تأثیر مثبتی بر نوجوانتان داشته باشید.

شکستن سدها

بارها به نظر می‌رسد که نوجوان شما، علاقه‌ای ندارد در مورد زندگی‌اش مطلبی را با شما مطرح کند. اگر در مورد نامزدش از او بپرسید که “تو و نامزدت امشب کجا می‌روید؟” خیلی راحت‌ طوری جواب شما را می‌دهد که انگار در محرمانه‌ترین مسئله‌ی زندگی‌اش فضولی کرده‌اید. با وجود این، باز هم ناامید نشوید. نوجوان‌ها با وجود مقاومت در برابر مطرح‌کردن مسائل زندگی خود با شما، به داشتن ارتباط با والدینشان نیاز دارند. هرچند آنها این موضوع را انکار می‌کنند، اما به هر حال، خانواده‌ای که در آن رشد می‌کنند، تا زمان نوجوانی و بزرگسالی برایشان مهم باقی می‌ماند و منبع مهمی برای حمایت و راحتی‌شان محسوب می‌شود. البته گاهی هم دلشان می‌خواهد تنهایشان بگذارید، و بعضی مسائل هم هست که می‌خواهند محرمانه نگه بدارند. اما این مسائل، به این مفهوم نیست که آنها دیگر به پرورش و راهنمایی شما نیاز ندارند. آنها می‌خواهند مطمئن باشند که هنوز هم از آنها مراقبت می‌کنید و هر وقت که به کمک احتیاج دارند، در دسترسشان هستید. همچنین، نیاز دارند که از اشتباهات اجتناب‌ناپذیر و قضاوت‌های غلط‌شان بگذرید. این اشتباهات و قضاوت‌های غلط، بخشی از فرآیند یادگیری انسان است. با تجربه یاد خواهید گرفت که نوجوان شما در مورد چه مسائلی دوست دارد صحبت کند و برای چه مسائلی محدودیت قائل است. اغلب، مسائل جنسی یکی از مشکل‌ترین مسائل برای بازکردن بحث است. در خیلی از خانواده‌ها، بیشتر نوجوان‌ها آن را کاملاً شخصی قلمداد می‌کنند و نمی‌خواهند در این زمینه صحبت کنند که آیا از لحاظ جنسی فعال‌اند یا نه. به این خواسته‌های آنها احترام بگذارید، اما از برقرارکردن رابطه ناامید نباشید. شرایطی را فراهم کنید تا او خودش همه چیز را برای شما بازگو کند. مراقب باشید در آن زمان او را سرزنش نکنید، بلکه شنونده‌ی خوبی باشید. خوب، البته ممکن است ذکر جزئیات زندگی جنسی برای آنها غیرممکن باشد، اما به هر حال، می‌توان در مورد خیلی از مسائل دیگر با آنها رابطه برقرار کرد، مانند اینکه: در مدرسه‌‎شان چه خبر است، میزان اعتیاد در همسن و سال‌های آنها چقدر است، یا میهمانی‌ای که آخر هفته قرار است بروند، چگونه است و به خاطر داشته باشید، او دیدگاه و عقاید شما را در مورد مسائل جنسی از طریق سال‌ها رابطه‌ی والد و فرزندی، به خوبی می‌داند و از آنها آگاه است.
اغلب لازم نیست که صحبت‌های شما و نوجوانتان از یک مکالمه‌ی کوتاه طولانی‌تر باشد، اما دنبال فرصت‌هایی باشید که بتوانید در مورد احساسات، عواطف، روحیات، سرگرمی‌ها، رفتارها و درست و غلط‌بودن مسائل بحث و گفت و گو کنید. به خاطر داشته باشید که فرزند شما بویژه در اوایل نوجوانی، بیشتر پذیرای صحبت‌هایی است که در مورد اکنون و زمان حال باشند، نه مسائلی که نیاز به تفکر آینده‌نگرانه دارند. برای مثال، پسر چهارده‌ساله‌ای را که سیگار می‌کشد، با این استدلال نمی‌توان قانع کرد که در صورت عدم ترک سیگار، بیست، سی یا چهل سال بعد ممکن است دچار سرطان ریه شود.
خوب، در مواقعی که نوجوانتان در مورد هیچ موضوعی صحبت نمی‌کند، چه باید کرد؟ این مسئله را شخصی تلقی نکنید و به خودتان نگیرید. عمده‌ی این بی‌میلی او مربوط به طغیان طبیعی دوره‌ی نوجوانی یا میل ذاتی او به استقلال است. او ممکن است تمام چهره‌های مسلط و مقتدرانه‌ی موجود در زندگی‌اش را مورد حمله قرار دهد و شما هم راحت‌ترین هدف هستید. یا ممکن است فقط بعد از یک روز پراضطراب و پرفشار به کمی خلوت احتیاج داشته باشید. به گونه‌ای رفتار کنید که او بداند در هر زمانی که خواهان برقراری ارتباط باشد، شما حاضر و آماده‌اید.

شناسایی اضطراب‌ها

این دوران، نه تنها برای نوجوان‌ها دوره‌ی تغییر و تحول است، بلکه برای والدین هم دوره‌ی پیچیده و مشکلی محسوب می‌شود. بعضی از پدر و مادرها، مشکل می‌توانند تأیید و اعتراف کنند که پسر یا دخترشان در حال رشد است و دیگر آن بچه‌ی کوچکی نیست که چند سال قبل به آنها وابسته بود. مشکل می‌توان با این واقعیت کنار آمد که بچه‌ها بزرگ می‌شوند و آشیانه را ترک می‌کنند.
فشارها و اضطراب‌های دیگری هم وجود دارد. گاهی پدر و مادرها از بعضی رفتارهای نوجوان‌هایشان عصبانی می‌شوند. اگر نوجوانی بگوید که علاقه‎ی خاصی به گذراندن وقت با بقیه‌ی خانواده ندارد، ممکن است اوقات والدینشان تلخ شود. یا وقتی نوجوان‌ها ارزش‌های والدین را رد می‌کنند، یا اسباب آسایشی را که در اختیار دارند، عادی تلقی می‌کنند و دائم چیزهای بیشتری می‌خواهند، باز هم همان وضعیت ممکن است ایجاد شود. وقتی والدین ایمان دارند که بعضی از خواسته‌های خود را سرکوب و قربانی کرده‌اند تا زندگی بقیه‌ی خانواده بهتر شود، نوجوانی که به نظر می‌رسد ناشکری می‌کند، می‌تواند موجب خشم و ناراحتی آنها شود.
داشتن احساس‌ها و اضطراب‌هایی از این دست، غیرعادی نیست، اما این اضطراب‌ها بی‌تردید می‌توانند در روابط والدین و فرزندان موجب اختلال شوند. این مسائل ممکن است موجب ایجاد نوعی جنگ سرد در فضای خانه شوند، این وضعیت، برقراری رابطه را تقریباً غیرممکن می‌کند. برای اجتناب از بروز روابطی مملو از دردسر و مشکل، از خود بپرسید:
• آیا در مکالمه‌ی شما با نوجوانتان جملاتی در جهت انتقاد از او وجود دارد؟ اگر این‌طور باشد، نوجوانتان را در وضعیت دفاعی و مبارزه‌جویانه قرار می‌دهید و احتمال اینکه بتوانید با صحبت‌کردن، به پیشرفتی واقعی دست پیدا کنید، خیلی کم می‌شود. انتقادکردن، بیشتر موجب بروز خشم و عصبانیت در نوجوان‌ها می‌شود و آنها را نسبت به ارزشمندبودن خودشان به شک می‌اندازد. به همین دلیل، مکالمه‌ی خود را با جملات منفی شروع نکنید، مانند “من از دست این رفتار تو خسته شدم، دیگر باید بنشینیم و در این مورد صحبت کنیم!” در تمام مدت مکالمه، صادق باشید و از انتقاد بیش از حد خودداری کنید. آگاهانه تلاش کنید که در روابط خود با نوجوانتان، مثبت باشید و به خاطر داشته باشید که از “رفتار” انتقاد کنید، نه “خود شخص”.
• آیا برای نوجوانتان سخنرانی‌های طولانی می‌کنید، به طوری‌که او برای جواب‌دادن فرصت کمی داشته باشد، یا اصلاً فرصتی نداشته باشد؟ لازمه‌ی ارتباط خوب، مکالمه‌ی دوطرفه است و نوجوان باید احساس کند که برای ابراز عقاید فرصت کافی دارد، حتی اگر شما با آن عقاید موافق نباشید. پس قبل از اینکه منصفانه به حرف‌های آنها گوش کرده باشید، فوری نظرشان را رد نکنید. نظر خودتان را برایشان تشریح کنید، اما موعظه و سخنرانی نکنید.
• آیا بعضی وقت‌ها در گرماگرم مخالفت با نوجوانتان، جیغ و فریاد می‌کشید؟ نعره‌زدن، در هر رابطه‌ی جدی‌ای، ایجاد اختلال می‌کند. صدایتان را پایین بیاورید. با این روش نتیجه‌ی بهتری به دست می‌آورید و کار بیشتری انجام می‌دهید. باید بدانید که در کدام مهارت ارتباطی به پیشرفت نیاز دارید.
• آیا هر وقت که خودتان برای صحبت‌کردن آمادگی و تمایل داشتید، بدون درنظر گرفتن حال و وضع نوجوانتان در آن لحظه، اصرار می‌کنید که با او صحبت کنید؟ اگر بعضی وقت‌ها جواب‌هایی از این دست می‌شنوید که: “الان وقت خوبی برای حرف‌زدن نیست، من الان دارم برای امتحان تاریخ فردا درس می‌خوانم”، در این صورت باید در زمان‌بندی‌های خود تجدیدنظر کنید.
اگر خیلی از این مثال‌های ذکرشده به نظرتان آشنا می‌آید، ممکن است بخشی از اختلال روابط در خانواده‎ی شما، تقصیر شما باشد.

ایجاد بیشترین رابطه

آیا صادقانه سعی می‌کنید بفهمید در ذهن نوجوانتان چه می‌گذرد؟ آیا می‌خواهید وقت صرف کنید که بفهمید او در چه مورد فکر می‌کند؟
اگر واقع‌بین باشید، نمی‌توانید توقع داشته باشید که مسائل مهم زندگی‌تان را خیلی سریع حل کنید پس باید برای سرو کله‌زدن با هر مسئله‌ای، وقت کافی بگذارید. هنگام صحبت با نوجوان، خواه پانزده دقیقه طول بکشد یا دو ساعت، آنچه را موجب حواس‌پرتی می‌شوند، مانند تلفن و تلویزیون کنار بگذارید. همه‌ی توجه خود را بر نوجوان معطوف کنید.
هرچه سعی کنید مکالمه‌تان با نوجوان کوتاه‌تر باشد، نشان می‌دهید که اهمیت کمتری برای او قائل‌اید. برعکس، به نوجوانتان نشان بدهید که او در اولویت اول زندگی شما قرار دارد و شنیدن اخبار شامگاهی یا تلفن‌های مهم کاری اموری هستند که باید بعدها انجام شوند (یا می‌توانید سایر فعالیت‌های اختیاری را نیز به همین ترتیب عقب بیندازید تا به بقیه‌ی بچه‌ها و نوجوانتان برسید).
همان‌طور که قبلاً هم پیشنهاد شد، خودتان را مجبور کنید به تمام مطالبی که نوجوان در ذهن دارد، گوش بدهید. نگویید دارم گوش می‌دهم، در حالی که به جای دیگری نگاه می‌کنید. تمام توجه خود را بر نوجوان متمرکز کنید، رودرروی او بنشینید و نگذارید چیزهای دیگر حواستان را پرت کند. او ممکن است پرت‌شدن حواس شما را با بی‌علاقگی و طردکردن اشتباه بگیرد. در ضمن، نه تنها به لغاتی که می‌گوید حساس و دقیق باشید، بلکه به نشانه‌های غیرکلامی و احساساتش هم توجه کنید. گوشتان را باز نگه دارید و نگذارید عقاید و تصورات قبلی‌تان در مطالبی که می‌شنوید مداخله کنند.
در اینجا برای داشتن روابط بهتر، به چند اصل کلی اشاره می‌شود:
• به منظور فهم بهتر دیدگاه‌ها و عقاید نوجوانتان، پرسش‌هایی از او بپرسید و سعی کنید علت احساسات فعلی او را بفهمید. در عوض، موقعی که افکار خودتان را برای او توضیح می‌دهید، از او بخواهید صبور باشد.
• روی هر لغتی که به کار می‌برید، دقت کنید تا سوءتفاهمی ایجاد نشود. نوجوان‌ها برای فرار از قوانین والدین، دنبال روزنه‌ای برای گریز و مفر ممکن می‌گردند. در این شرایط، به جای اینکه آنها را به دلیل این رفتار سرزنش کنید، بهتر است خودتان سعی کنید، حرف‌های کاملاً دقیقی به آنها بزنید. برای مثال اگر می‌خواهید دختران بعد از جلسه‌ای که در مدرسه دارد، تا ساعت پنج به خانه برگشته باشد، بهتر است به او یک پیام دقیق را منتقل کنید و برای مثال بگویید “تا ساعت پنج خانه باش”. نه اینکه یک جمله‌‎ی کلی گبویید: مثل این جمله: “حتماً قبل از تاریک‌شدن هوا بیا خانه”. در مورد جمله‌ی اول احتمال اشتباه و سردرگمی کمتر است. در ضمن دلیل خوبی هم داشته باشید که چرا ساعت پنج را انتخاب کرده‌اید و این دلیل را برای او توضیح بدهید.
• تا حد امکان، دنبال موقعیت‌هایی برای تشویق و تأیید نوجوان باشید. او باید بداند که شما به موفقیت تحصیلی و موفقیتش در امور فوق برنامه، و از همه مهم‌تر، به خود او به عنوان یک انسان، افتخار می‌کنید. نوجوان‌ها حتی در زمان‌هایی که بیشترین سرکشی و طغیان را دارند، نگران هستند که مبادا والدینشان را ناامید و یا عصبانی کنند و علت همه‌ی اینها این است که می‌ترسند عشق والدینشان را از دست بدهند. در نتیجه، بیشتر کنجکاوی‌ها و تجربیات طبیعی خود را مخفیانه انجام می‌دهند تا مبادا توسط بقیه‌ی اعضای خانواده که همیشه در کنارشان بوده‌اند، طرد شوند.
• با نوجوان خود به عنوان یک فرد برابر صحبت کنید؛ کسی که عقایدش برای شما ارزش دارد. از صحبت کردن با تکبر و با لحن آمرانه و دستوری خودداری کنید.
• بلند و آهسته‌بودن صدایتان و شیوه‌ی ارتباط برقرار کردنتان را مورد توجه قرار دهید. آیا پرخاشگرانه، طلبکارانه یا منفعلانه نیست؟ حالت و وضعیت بدنتان به چه صورت است؟ بعضی وقت‌ها پیامی که زبان بدن منتقل می‌کند، از لغاتی که به کار می‌برید، قوی‌تر و مؤثرتر است.
• تظاهر نکنید که جواب همه‌چیز را می‌دانید. اگر در مورد مسئله‌ای حق با شما نبود، واقعیت را بپذیرید. اگر مرتکب اشتباهی شدید، از عذرخواهی‌کردن نترسید. با عذرخواهی‌کردن، نه تنها وضعیت و تسلط خودتان را به عنوان یک والد از دست نمی‌دهید، بلکه در واقع، به احتمال زیاد، در این زمینه‌ها بهتر هم می‌شوید.
• نه تنها باید قوانین منصفانه و محدودیت‌های مناسبی ایجاد کنید، بلکه در اجرای آنها نیز، باید ثبات و پایداری داشته باشید.
در نهایت، هیچ‌وقت یادتان نرود که این نوجوان کیست. بله، بعضی وقت‌ها ممکن است حس کنید بچه‌ای که بزرگ کرده‌اید، از شما ربوده شده و ناگهان فرد غریبه‌ای در جای او قرارگرفته، که رفتار، حرکات و سر و لباس و آرایش او، برایتان کاملاً بیگانه است. اما به هر حال، در عالم واقعیت، او هنوز هم فرزند نوجوان یا جوان شماست و هنوز هم همان کسی است که دوستش دارید. البته وقتی کج‌خلق و بداخلاق است، ممکن است مشکل بتوانید نسبت به او احساس محبت کنید. اما حتی در سخت‌ترین لحظات هم، حفظ رابطه‌تان اهمیت دارد. به نوجوانتان بگویید که واقعاً برای او اهمیت قائل‌اید و از او مراقبت می‌کنید. با او تماس بدنی ایجاد کنید، او را لمس کنید؛ اگر اجازه می‌دهد، بغلش کنید و به تلاش مضاعف خود برای حفظ و تداوم ارتباط، ادامه دهید؛ حتی وقتی حس می‌کنید او در این زمینه هیچ تلاشی نمی‌کند.

چند نکته‌ی دیگر برای کمک بیشتر

بعضی کمک‌های اضافی برای شکستن سدهای موجود در روابط، در بیشتر خانواده‌ها می‌تواند مفید باشد. بعضی از کارهایی که نمونه‌هایی از آن در ادامه ذکر می‌شود، می‌توانند مسیر حل بعضی از مشکلات را هموار سازند. این تمرین‌ها به اعضای خانواده کمک می‌کنند تا در بیان مطالبی که می‌خواهند بگویند و فهم احساسی که دیگران واقعاً دارند، مهارت پیدا کنند.
برای کسب بیشترین استفاده از این تمرین‌ها، تمام اعضای خانواده باید موافقت کنند که یک ساعت از وقت خود را برای انجام‌دادن آن، کنار بگذارند. برای شروع، از جملات و پرسش‌های زیر استفاده کنید. هر کدام از شما، باید جواب خود را بنویسد و بعد، آنها را با صدای بلند بخواند. باید منصفانه و صادقانه به این پرسش‌ها پاسخ بگویید و هر پاسخی می‌تواند دری برای شروع بحث باشد. به این ترتیب، نه تنها هر کدام از این پاسخ‌ها می‌توانند اطلاعات مهمی را به دیگران منتقل کنند، بلکه این تجربه می‌تواند موجب شود اعضای خانواده ساعت خوش و لذت‌بخشی را در کنار هم بگذرانند.
۱. پنج خصوصیت خانواده‌تان که بیشتر از همه دوست دارید، کدام‌اند؟ پنج خصوصیتی که دوست ندارید، کدام‌اند؟
۲. این جمله را کامل کنید: “دلم می‌خواهد بقیه‌ی اعضای خانواده توجه بیشتری به من کنند، وقتی من …”.
۳. این جمله را کامل کنید: “اگر کسی می‌خواهد یک ماه پیش خانواده‌ی ما زندگی کند، به نظر من قبل از آمدنش باید بداند که … .”
بعضی وقت‌ها شما در مورد موضوعی با همدیگر اختلاف‌نظر دارید که می‌خواهید حل شود. این مسائل با یک گله از سوی یک نفر مطرح می‌شوند: “تو هیچ‌وقت خونه نیستی”. در چنین مواردی، دستورالعمل‌های مشخصی وجود دارد که در صورت اجراء، می‌توانند به شما کمک کنند تا به کمترین دردسر، به راه‌حل مناسبی دست پیدا کنید. هر وقت خواستید مشکلی را حل کنید، این پیشنهادها را به خاطر داشته باشید:
• وقت خاصی را تنظیم کنید و جلسه‌ای با همدیگر تشکیل دهید. شرایط را طوری فراهم کنید که هیچ‌کس مجبور نباشد جلسه را زودتر ترک کند، وقت مناسب می‌تواند عصرهنگام باشد، وقتی که هیچ‌کس کار خاصی نداشته باشد.
• زمان هر جلسه باید محدود باشد و هر جلسه باید فقط به یک موضوع خاص اختصاص داشته باشد برای مثال سی‌دقیقه برای بحث در مورد تعیین ساعت‌های رفت و آمد.
• سعی نکنید در گرماگرم خشم و عصبانیت مسئله‌ای را حل کنید.
• همه باید توافق کنند که حل مشکل به معنی نبرد قدرت نیست که یک نفر برنده و دیگری بازنده باشد.
• همان‌طور که قبلاً هم پیشنهاد شد، همیشه وقتی می‌خواهید مشکلی را مطرح کنید، با ذکر یک نکته‌ی مثبت شروع کنید. برای مثال: “اینکه گذاشتی من بدانم می‌خواهی بروی، نشان‌دهنده‌ی احساس مسئولیت توست، اما وقتی به موقع خانه نمی‌آیی، من نگران می‌شوم. ” این طرز بیان را با یک شروع منفی مقایسه کنید: “تو از اون ساعتی که قبلاً تعیین شده بود، سی دقیقه دیرتر آمدی!” شما با برخورد مثبت خود به شخص موردنظر یادآوری می‌کنید که برای او اهمیت قائل‌اید و با وجود یک مشکل، از رفتارهای مسئولانه‌ی او آگاه هستید.
• به جای عام‌نگری و عمومیت‌دادن، در مورد مسائل بخصوص و معینی صحبت کنید. این مسئله خیلی مهم است، ولی اغلب نادیده گرفته می‌شود. برای مثال، اگر بگویید: “تو این هتفه سه بار دیرتر از زمان مقرر به خانه آمدی،” خیلی بهتر است تا بگویید: “تو هیچ‌وقت به موقع خانه نمی‌آیی.”
• از تعمیم‌دادن بیش از حد، و گفتن “همیشه” یا “هرگز” خودداری کنید.
• احساسات خود را بیان کنید: “وقتی لباس‌هایت را روی زمین می‌اندازی، من خیلی ناراحت می‌شوم”. از به کارگیری حدس و گمان در مورد احساس‌های شخص مورد نظر خودداری کنید. بگذارید خود او به شما بگوید در چه وضعی است.
• هر وقت که مناسب بود، بپذیرید که بخشی از مشکل تقصیر شما بوده است: “من می‌دانم بیشتر وقت‌هایی که شما دعوا می‌کردید، من طرف خواهرت رو گرفته‌ام، اما از حالا به بعد سعی می‌کنم منصفانه‌تر رفتار کنم. ولی دوست ندارم تو هم خواهرت را کتک بزنی. ”
• از مطرح‌کردن مسائل گذشته یا سایر رفتارهای نامناسب بپرهیزید. دوباره می‌گوییم: هر بار، فقط در مورد یک مسئله صحبت کنید.
• در حین بحث، حرف‌های نفر مقابل را بازگویی کنید و ببینید آیا واقعاً توانسته‌اید منظور او را بفهمید یا نه. تلاش کنید بفهمید او چه احساسی دارد، اما از به کاربردن حدس و گمان خودداری ورزید.
• تمام نیرو و احساس خود را بر پیدا کردن راه‌حل متمرکز سازید.
• راه‌حل‌های نهایی، باید مسائل مشخص و معینی باشند و نوشته شوند. دفتری داشته باشید و توافق‌هایی را که کسب کرده‌اید و موضوعاتی را که حل شده‌اند، در آن بنویسید. این مسئله سبب می‌شود که این جلسات و راه‌حل‌های کسب‌شده، یادتان نرود.
بعضی وقت‌ها سدهای محکمی وجود دارد که سال‌های سال مشکلاتی ایجاد می‌کنند و هر چه خانواده در جهت بهبود مهارت‌های ارتباطی خود تلاش می‌کنند، باز هم نمی‌توانند آنها را بشکنند. در چنین مواردی باید از مشاور یا روان‌شناس کمک بگیرید. وقتی خانواده با مشکل درگیر است، روان‌شناس ممکن است بتواند همه‌ی افراد را جمع کند و مکالمه را در جهت مثبتی پیش ببرد. ممکن است فکر کنید یک مشاور یا روان‌‌شناس فقط با مسائل پیچیده‌ی روانی سروکار دارد، اما همیشه این‌طور نیست. او می‌تواند در مورد بیشتر مسائل زندگی نوجوانتان، اطلاعات و راهنمایی‌های مناسبی ارائه کند. در صورت نیاز، مشاورتان می‌تواند خانواده را برای بهبود الگوهای ارتباطی، به مراکز مشاوره‌ی مناسب ارجاع دهد.

وقتی نوجوان به نظم و انضباط نیاز دارد

بیشتر نوجوان‌ها این جمله را شنیده‌اند که: “دوران نوجوانی بهترین سال‌های زندگی است” اما بیشتر والدین، بی‌صبرانه دوست دارند این دوران هرچه زودتر تمام شود!
روی هم‌رفته، زندگی با کسی که اغلب قوانین خانه را زیرپا می‌گذارد، دائم بحث و جدل می‌کند، گاهی به نظر می‌رسد از پنهان‌کاری، شانه خالی کردن از کارها و اوقات تلخی‌ راه‌انداختن لذت می‌برد، کار ساده‌ای نیست. اگر با موضوعی موافق باشید، نوجوانتان بدون استثنا مخالف است. اگر دوست دارید خانه تمیز باشد، اتاق او همیشه شلخته و نامنظم است. وقتی بعد از ساعت‌های مقرر به خانه می‌آید، از کلاس‌هایش فرار می‌کند، یا حرف‌های نامناسبی به زبان می‌آورد، ممکن است برای به پایان‌رسیدن دوره‌ی نوجوانی او روزشماری کنید.
هرچه بعضی از کارهای نوجوانتان ناخوشایند است، باز هم نکته‌ای را که پیشتر گفتیم، به خاطر داشته باشید: این دوران، طبیعی است که در آن، نوجوان‌ها در حال گذر از بچگی به سمت بزرگسالی‌اند؛ می‌خواهند فردیت خود را اثبات کنند و هویت بالغ برای خود کسب کنند. البته این وضعیت طبیعی، حالت‌های مخلتفی دارد، عده‌ای این دوره‌ی طغیان را آرام‌تر از بقیه‌ طی کرده و برای پدر و مادرشان دردسر کمتری ایجاد می‌کنند. فرقی ندارد نوجوان‌ها استقلال خود را چگونه اعلام کنند؛ در هر حال، طغیان به هر شکلی که باشد، جزئی از رشد و مرحله‌ی طبیعی تکامل است.
با وجود اینکه والدین رفتارهای نامناسب نوجوانان خود را پیش‌بینی می‌کنند، باز هم بسیاری از آنها، با این رفتارها برخوردهای نامناسبی دارند، برای مثال، بعضی از والدین، در برابر رفتارهای نوجوان که به نظر آنها قابل قبول نیست، بیش از حد واکنش نشان می‌دهند؛ ممکن است هر ضعف نوجوان را حتی اگر خیلی هم جزئی باشد، به رخ او بکشند. اگر آرایش موی سر نوجوان کمی غیرعادی باشد، صدای ضبط او بلند باشد، یک بعدازظهر با سر به هوایی و بی‌توجهی از خانه بیرون برود، نق بزند که چرا ماشینشان آخرین مدل نیست، ممکن است بعضی از پدر و مادرها، یک دفعه بشدت عصبانی شوند و بدون در نظر گرفتن کل رفتارهای نوجوان و به دلیل همین مسائل جزئی، قوانین تازه و سفت و سختی برقرار کنند. برعکس، عده‌ی دیگری از والدین، رفتار کاملاً متفاوت، اما اشتباه دیگری دارند. آنها هر اشتباه نوجوان را دلیلی بر ضعف مهارت‌های تربیتی خود تلقی می‌کنند. آنها همیشه آرزو داشتند بچه‌ی کامل و بی‌عیب و نقصی تربیت کنند و هر رفتار نادرست نوجوان را دال بر نوعی کوتاهی از جانب خود، می‌دانند، بنابراین، وقتی نوجوان مشکلی دارد، احساس گناه می‌کنند و ممکن است با حمایت بیش از حد نوجوان در برابر مسئله واکنش نشان دهند؛ این کار، بچه را به سمت تداوم وابستگی به پدر و مادر سوق می‌دهد و مشکلات اجتناب‌ناپذیر دوره‌ی رشد نوجوان را به تأخیر می‌اندازد. اما رفتارهای بهتری هم وجود دارد. کمال مطلوب این است که پیوسته محیط شادی ایجاد کنید که حد واسط طردکردن و حمایت بیش از حد باشد. نوجوان شما در حال گذراندن دوره‌ی سختی است. برای او طبیعی است که سرکش باشد و در طی این مسیر، هم او و هم شما، مرتکب اشتباهاتی خواهید شد. در عین حال که وجود نظم و انضباط و کنترل بر رفتارهایش یک ضرورت است، این نکته را نادیده نگیرید که در نهایت باید کمی آزادی داشته باشد تا خودش با زندگی روبه‌رو شود. پس باید زیرنظر خود، به او کمی میدان بدهید، تا بفهمد بزرگسالی چه شکلی است و بتواند برای خودش تصمیم بگیرد.

ایجاد مقدار کمی محدودیت

– “کجا می‌روی؟”
– “بیرون”.
– “با چه کسی می‌روی؟”
– “دوستانم”.
– “کی برمی‌گردی؟”
– “بعداً”.
بیشتر والدین چنین مکالماتی را با نوجوان‌هایشان داشته‌اند. هیچ اطلاعات تازه‌ای از این مکالمات به دست نمی‌آید و در نهایت، پدر و مادر ناکام و ناامید می‌شوند؛ در این موارد، پدر و مادر از فعالیت‌های نوجوان چیزی دستگیرشان نمی‌شود: نوجوانشان چه کار می‌خواهد بکند و کی به خانه برمی‌گردد. البته تحمیل اصول و قوانین به نوجوان‌ها کار ساده‌ای نیست. بعضی از والدین می‌ترسند که اگر بیش از حد برای نوجوان‌هایشان محدودیت قائل شوند، به احساسات آنها لطمه بزنند. نوجوان‌ها می‌‎گویند: “هیچ‌کدام از پدر و مادرهای دیگر، ساعت رفت و آمد بچه‌هایشان را تعیین نمی‌کنند. و خیلی از پدر و مادرها، در دام چنین ادعاهایی گرفتار می‌شوند. اما، محدودیت لازم نیست. خوب البته همه درک می‌کنند که برای نوجوان خیلی مهم است با بقیه‌ی دوستانش جور باشد و بتواند بیشتر کارهایی را که آنها انجام می‌دهند، انجام دهد، اما این حقیقت را نادیده نگیرید که تا وقتی نوجوان‌ها به ۱۸ سالگی نرسیده‌اند، مسئولیت مستقیم آنها با شماست. همچنین، احتمالاً او هم مثل بیشتر نوجوان‌های دیگر، نمی‌تواند همیشه بهترین تصمیم ممکن را برای مصلحت خود اتخاذ کند. نوجوان‌ها اغلب به صورت هیجانی و بدون خویشتن‌داری رفتار می‌کنند و افکار رویاگونه‌شان سبب می‌شود تمام مشکلاتی را که ممکن است در آینده برایشان به وجود بیاید، نادیده بگیرند. بنابراین، بیشتر مسئولیت بر عهده‌ی شماست. اگر احساس می‌کنید درست نیست فرزند پانزده‌ساله‌تان، بعد از ساعت هشت شب بیرون باشد، یا اگر نمی‌خواهید وقتش را با گروه خاصی از دوستانش بگذراند، این حق و مسئولیت را دارید که تسلط خودتان را اعمال کنید. موضوعاتی را که برایتان مهم‌اند، انتخاب کنید و در مورد آنها، سر حرف خودتان بایستید.
ممکن است واقعاً هم، پسر یا دخترتان دوستانی داشته باشد که اجازه دارند تا ساعاتی دیرتر از ساعت مورد نظر شما، بیرون از خانه باشند، اما این موضوع، به معنی نادرست‌بودن نظر شما (یا آنها) نیست. روشی که شما برای بزرگ‌کردن فرزندانتان دارید (تا زمانی‌که ثبات دارد و همراه با عشق است)، برای خانواده‌ی شما بهترین روشن است؛ هیچ روشی وجود ندارد که برای همه‌ی مردم درست، یا برای همه غلط باشد. اما در عین حال محدودیت‌هایی ایجاد می‌کنید، فراموش نکنید که حفظ احترام دوجانبه بین نسل‌ها اهمیت دارد. در مورد مسائلی که با نوجوانتان اختلاف‌نظر دارید، با او صحبت کنید و به نظر او هم توجه داشته باشید و بدون اینکه داد بزنید یا موعظه کنید، برای او توضیح بدهید که چرا در مورد بعضی مسائل بشدت مخالف یا موافق‌اید. در ضمن، مشخص کنید که در مورد مسئله‌ی خاصی، برای او امکان مذاکره و چانه‌زدن وجود دارد یا نه. اگر نوجوان‌ها احساس کنند که آنها را گول می‌زنید و در مورد مسئله‌ای که واقعاً در مورد آن اختیاری ندارند، تظاهر می‌کنید که دارای اختیارند، عصبانی می‌شوند.
تصمیم‌ها و قضاوت‌های خود را به صورت واضح و شفاف‌تر برای آنها توضیح دهید. برای مثال، “من فکر می‌کنم برای کسی که به سن تو خیلی خطرناکه که بدون همراهی یک فرد بزرگ‌تر، بعد از ساعت هشت شب بیرون باشد. من دوستت دارم و نگران سلامتی و ایمنی تو هستم. ” بگذارید نوجوانتان ناامیدی و ناراحتی خود را بیرون بریزد: “شما با من مثل بچه‌ها رفتار می‌کنید.” اگر در نهایت نتوانستید به مصالحه‌ی قابل قبول دست پیدا کنید، تصمیم نهایی با شماست. ممکن است او از بعضی قوانین خوشش نیاید، اما تا هجده‌سالگی، تصمیم‌گرفتن به عهده‌ی شماست.
هر وقت قانونی برقرار می‌کنید، نوجوانتان باید بفهمد که چرا چنین کاری را به او تحمیل کرده‌اید. بعضی از والدین فکر می‌کنند نیازی به این‌گونه توضیحات نیست: “این کار را بکن چون من می‌گویم، علتش همین است!” اما در واقع وقتی نوجوان‌ها بفهمند که این قوانین به چه دلیلی وضع شده‌اند، بیشتر احتمال دارد به آنها پایبند باشند. در ضمن این کار موجب می‌شود که خود شما نیز ناچار شوید در مورد این قوانین فکر کنید و برای آنها دلیل داشته باشید!
بگذارید نوجوانتان بداند که در مورد بعضی از قوانین (آنهایی که واقعاً مهم‌اند) هیچ انعطافی وجود ندارد. برای مثال، اگر با رفتن او به مهمانی بچه‌هایی که رفتارهای خطرآفرین دارند، مخالفید، سر حرفتان بایستید و تردید به خود راه ندهید.
اما مسائل دیگر ممکن است این اندازه مهم نباشند. ممکن است پسرتان دلش بخواهد موهایش از حدی که شما ترجیح می‌دهید، بلندتر باشد؛ یا دخترتان لباس شنایی انتخاب کند که به نظر شما مناسب نباشد. در مورد این نوع مسائل (که اهمیت مرگ و زندگی ندارند) می‌توان کمی کوتاه آمد. اینها مسائلی هستند که جای مذاکره و چانه‌زنی دارند، مسائلی که می‌توان بدون درگیری زیاد حلشان کرد، شما کمی عقب می‌کشید و اجازه می‌دهید نوجوانتان راه خود را ادامه دهد. به او بگویید: “می‌توانی در این مورد خودت تصمیم بگیری.” یا “هر تصمیمی که بگیری من قبول دارم. ” نوجوان‌ها باید احساس کنند اجازه‌ی تصمیم‌گیری در مورد بعضی از مسائل را دارند و همگام با رشد آنها، این اجازه گسترش می‌یابد. همین مسئله بخش مهمی از رشد طبیعی است و والدین بتدریج باید از کنترل‌کردن نوجوان کم کنند تا نوجوان‌ها بتوانند کمی استقلال به دست آورند. در ضمن، وقتی در مسائل کم‌اهمیت‌تر به نوجوانتان اختیار ببخشید، احتمال بیشتری وجود دارد که از اصول مهم‌تری مثل مسائل مرتبط با رفتارهای خطرآفرین، پیروی کنند.
در این بخش، مکرر بر اهمیت این مسئله تأکید شد که باید به نوجوان‌ها کمی آزادی داد تا بتوانند برای خود تصمیم بگیرند. در دوره‌ی نوجوانی، افراد تجربه‌ی خوداتکایی و احساس مسئولیت را شروع می‌کنند. بنابراین، هرچه قدرت انتخاب بیشتری به آنها داده شود، برای تصمیم‌گیری در آینده و بزرگسالی آماده‌تر خواهند بود (و باید با مسائلی شروع شود که اگر انتخاب نوجوان اشتباه بود، کمترین ضرر را داشته باشد).
نوشتن فهرستی برای اولویت‌بندی اصول مهم، برای بسیاری از والدین کمک‌کننده است. اجرای کدام اصول سرسختانه را اصرار می‌ورزید؟ در مورد کدام اصول می‌توانید کمی کوتاه بیایید؟
در این جریان، به خاطر داشته باشید که اگر با اصرار بخواهید ثابت کنید “اینجا رئیس چه کسی است”، اغلب فایده‌ای دربر نخواهد داشت. این کار ممکن است روابط والد و فرزندی را به نبرد قدرت بی‌فایده تبدیل کند. حتی ممکن است در مورد بعضی از اصول سفت و سخت هم گاهی بتوان به توافق‌ها و مصالحه‌هایی دست پیدا کرد. فرض کنیم شما برای منزل‌آمدن شبانه‌ی فرزندتان ساعت ۸:۳۰ را تعیین کرده‌اید. خوب، گاهی کوتاه‌آمدن از این اصل (با توافق و اجازه‌ی قبلی) می‌تواند قابل قبول باشد. اگر در مورد خاصی به او اجازه بدهید و قرارتان را به ساعت ۹:۳۰ تغییر دهید، دنیا به آخر نمی‌رسد و با این کار، نوجوان احساس می‎‌کند نظرهای او برای شما اهمیت دارد و به خواسته‌های او بها می‌دهید. اگر ماشینش خراب شود و به شما تلفن کند، باز هم می‌توانید کمی انعطاف‌پذیری نشان دهید و حتی به او پیشنهاد کنید با ماشین خود، دنبال او می‌روید.
بیشتر نوجوان‌ها این اصول اساسی خانواده را حتی اگر از آنها خوششان نیاید، جدی می‌گیرند؛ بویژه اگر والدین در زندگی خود همیشه مطابق این اصول رفتار کرده‌باشند، احتمال خیلی زیادی وجود دارد که بیشتر نوجوان‌ها به این اصول پایبند بمانند، حتی اگر همیشه نق بزنند.
با وجود اینکه بعضی وقت‌ها نوجوان‌ها طبیعت سرکشی دارند، بازهم بیشتر از آنچه به نظر می‌آید، به خانواده‌ی خود بها می‌دهند. در واقع، وقتی احساس کنند از طرف همسالان خود برای انجام کاری که دلخواهشان نیست، تحت فشارند (مثل شرکت در یک مهمانی که در آنجا الکل مصرف می‌شود)، برایشان مطلوب و مؤدبانه است که به عنوان بهانه، از اصول والدین خود پیروی کنند. وقتی نوجوان‌ها در موقعیتی با مشکل مواجه می‌شوند، به عنوان یک راه‌حل می‌توانند بگویند: “معذرت می‌خواهم، اگر با شما بیایم، بابا و مامانم حسابی دعوایم می‌کنند”.
اصول ثابت و استوار، برای زندگی نوجوانتان خیلی اهمیت دارند. نوجوان‌هایی که خط مشی خاصی ندارند، اغلب احساس سردرگمی، ناامنی و در معرض خطر بودن می‌کنند، یا درگیر موقعیت‌های خطرناکی می‌شوند که از عواقب آن اطلاعی ندارند. جالب اینجاست والدینی که فرزندانشان را کنترل می‌کنند، اغلب از دست آن والدینی که برای بچه‌هایشان محدودیت‌های کمی قائل‌اند و فرزندانشان را سرگردان می‌کنند، عصبانی و ناراحت هستند. بچه‌هایی که کنترل نمی‌شوند، در واقع مورد بی‌مهری واقع شده‌اند، بسیار طغیانگر، سرکش و عصبانی‌اند و می‌توانند سرمشق‌های بدی برای بقیه‌ی بچه‌ها باشند. وقتی نوجوان شما همسن و سال‌های خود را با این همه آزادی می‌‌بیند، ممکن است از شما به دلیل “سخت‌گیری‌هایتان” گله کند. با وجود این، صبور باشید، عشق بورزید و محدودیت‌هایتان را اعمال کنید.

وقتی نوجوان قوانین را نقض می‌کند

نظم و انضباط یکی از مسئولیت‌های والدین است و بسیاری از پدر و مادرها، در این مورد احساس کمبود می‌کنند. در دوران کودکی فرزندتان، با تنبیه‌کردن او به زحمت می‌توانستید نظم و انضباط را محقق سازید، علاوه بر این، بحران‌های آن دوران از مسائل کوچک فراتر نمی‌رفت، برای مثال اتاقشان را مرتب نمی‌کردند یا سر ساعت ۸:۳۰ نمی‌خوابیدند. اما در دوره‌ی نوجوانی، شرایط خیلی مشکل‌تر می‌شود و این شرایط ممکن است پیامدهایی داشته باشند که تا آخر عمر گریبانگیر او باشند. با وجود این، بچه در هر سنی که باشد، اصول کلی نباید تغییر کند. اگر شما با دقت و وضوح محدودیت‌هایی را وضع کردید و نوجوان آنها را نقض کرد، این کار باید برایش پیامدی داشته باشد. اگر نوجوان هنوز معنی روابط علت و معلولی را درک نکرده است، دوره‌ی نوجوانی وقت مناسبی برای درک این مفهوم است. هر نوجوانی، گاهی مقررات را تا آخرین حد تعیین‌شده می‌کشاند و بعد هم از این حد می‌گذرد. در این مواقع باید او را جریمه کنید؛ همان‌طور که برای رفتارهای خوب او باید پاداش در نظر بگیرید. اگر از کنار رفتار اشتباه او گذشتید، این پیام را به نوجوان منتقل می‌کنید که می‌تواند از پیامدهای هر کاری، حتی کارهای بدتر از آن هم در امان باشد، و شما واقعاً اهمیتی نمی‌دهید که او چه کار می‌کند.
تنبیه باید چگونه باشد؟ جزییات آن با خودتان است. در بعضی خانواده‌ها، تنبیه، به شکل گرفتن و سلب امتیاز است. برای مثال یک هفته جایی نرود یا از دیدن مسابقه‌ی فوتبالی که قصد دیدن آن را داشته است، محروم شود. در بعضی خانواده‌های دیگر، جریمه به صورت انجام‌دادن کارهای اضافی در خانه است، به هر حال، تنبیهی که انتخاب می‌شود، هرگز نباید شکلی از تنبیه بدنی باشد. با بقیه‌ی والدین در مورد روش‌های تنبیه آنها صحبت کنید. در واقع، تشکیل جلسه‌های منظم با بقیه‌ی والدین فکر مناسبی است (برای مثال در مدارس، مساجد و سایر اماکن اجتماعی) و از این راه می‌توانید مشکلات را با هم بررسی کنید و دنبال راه‌حل‌هایی بگردید.
نوجوان نه تنها قبل از نقض اصول باید بداند که پیامدهای آنها چیست، بلکه باید از قبل در هنگام تعیین جریمه‌ها، حق اظهارنظر داشته باشد. اگر خود او در انتخاب تنبیه دخالت داشته باشد، به وضوح خواهد دانست اگر رفتار اشتباهی مرتکب شود، چه تنبیهی در انتظارش خواهد بود.
در همه‌ی موارد، وقتی تنبیهی را اعمال می‌کنید، ثابت‌قدم شوید، جز در مواردی که امکان تخفیف وجود دارد (برای مثال، وقتی ماشینش خراب می‌شود). در سایر موارد، وقتی نوجوان قانونی را نقض یا از اصلی تخلف می‌کند، نباید بتواند برای رهایی از جریمه‌ی آن وارد بحث و مذاکره شود. در ضمن، وقتی نوجوان رفتار اشتباهی را انجام دهد، باید حتماً متوجه شود که دقیقاً کدام کارش اشتباه بوده است و تأکید کنید که شما فقط از رفتار او ناراحت هستید، اما قصد ندارید بگذارید این ناراحتی از رفتار او، در عشق شما نسبت به او خللی وارد کند. شما نمی‌توانید رفتارش را تأیید کنید، اما بازهم دوستش دارید؛ آن هم بدون هیچ قید و شرطی. بگذارید پرتوهای عشق شما تابنده باشد.
در اینجا دوباره تأکید می‌شود، هرگز از تنبیه بدنی استفاده نکنید، چه برای نوجوانان و چه بچه‌ها در هرسنی که باشند. بیشتر وقت‌ها نوجوانی که توسط یکی از والدینش (برای مثال پدرش) تنبیه می‌شود، احساس شرم و حقارت می‌کند. والدین از این شیوه‌ی ایجاد انضباط، اغلب نتیجه‌ی معکوس می‌گیرند. این روش، نوجوان را از خانواده دور می‌کند و در آینده، احتمالاً سرکشی و طغیان او بیشتر می‌شود و احتمال ایجاد رابطه‌ی خوب و مثبت، چه اکنون و چه در آینده، کمتر خواهد شد.
از پرخاشگری کلامی هم خودداری کنید. نوجوانتان را تحقیر نکنید، به یک کار اشتباهش پیله نکنید، و از گفتن عبارات تحقیرآمیز خودداری ورزید، برای مثال: “تو آدمی بی‌خود و بی‌عرضه‌ای هستی، هیچ‌وقت به جایی نمی‌رسی. آخرش هم یک آدم ولگرد و مفت‌خور می‌شوی!”

وقتی اوضاع از کنترل خارج می‌شود

بعضی وقت‌ها نوجوان‌ها به قدری بر ضد خود و اجتماع رفتار می‌کنند که والدین کنترل اوضاع را از دست می‌دهند. همان‌طور که پیشتر ذکر شد، نوجوان‌ها گاهی به صورت هیجانی و بدون خویشتن‌داری رفتار می‌کنند، بدون اینکه به کاری که انجام می‌دهند و عواقب آن فکر کنند. این مسئله ممکن است مشکلات زیادی را ایجاد کند. برای مثال، بعضی نوجوان‌ها به مغازه‌ها، دستبردهای کوچک و بزرگی می‌زنند، آن هم نه به دلیل اینکه نمی‌توانند اشیای سرقت‌شده را خریداری و تهیه کنند، بلکه فقط به این دلیل که خیال می‌کنند می‌توانند این کار را بدون هیچ پیامدی، انجام دهند. یا ممکن است اقدام به وحشی‌گری و خرابکاری کنند، با سنگ پنجره‌ی همسایه‌ها را بشکنند و چرخ اتومبیل‎‌ها را پنجر کنند. حتی بدتر از اینها، گاهی ممکن است مرتکب اعمال خشونت‌باری شوند.
رفتار خارج از کنترل دیگری که این روزها در بین نوجوانان همه‌گیر شده، فرار از خانه است. بسیاری از نوجوان‌های فراری گله می‌کنند که زندگی در خانه به علت وجود والدین معتاد و الکلی، یا آزارهای جسمی یا جنسی از طرف والدین، برای آنها غیرقابل تحمل بوده است. برداشت از فرار در بقیه‌ی آنها، خیلی ساده به صورت نوعی طغیان رؤیایی و شاعرانه بوده است. بسیاری از دخترهایی که از خانه فرار می‌کنند، فکر می‌کنند با خیابان راحت‌تر از واکنش پدر و مادرشان می‌توانند کنار بیایند. عده‌ای خانه را به مدت یک هفته ترک می‌کنند، بعضی‌ها هم سال‌ها و تعدادی نیز، هرگز به خانه برنمی‌گردند.
بسیاری از افراد فراری پیش دوستان خود می‌روند، اما اغلب این حالت موقتی و کوتاه است. در نهایت عده‌ی زیادی ممکن است به زندگی در پارک‌ها روی بیاورند و برای تأمین زندگی خود، مجبور می‌شوند برای چند تومان، گدایی کنند، فاحشه شوند، یا برای قاچاقچیان مواد مخدر کار کنند. بعضی‌ها توسط دزدها یا اشاعه‌دهندگان فحشا مورد آزار جسمی و جنسی قرار می‌گیرند و سایرین، به مواد مخدر و یا فعالیت‌های خلاف قانون دیگری مثل جعل چک و دزدی کشیده می‌شوند.
اگر نوجوان شما خانه را ترک کرد، بسرعت برای مشورت با مشاور یا روان‌شناس تماس بگیرید. افراد پلیس و والدین دوستان نوجوانتان (و بعضی وقت‌ها خود دوستان فرزندتان) ممکن است بتوانند به شما کمک کنند. وقتی فهمیدید نوجوانتان کجاست، بی‌درنگ امکان مشاوره با افراد متخصص را هم برای فرزندتان و هم برای بقیه‌ی اعضای خانواده فراهم آورید. نوجوان شما دلیلی برای فرار دارد، این دلیل را شناسایی کنید و اقدام‌های پیشگیرانه‌ی مناسبی انجام دهید تا این مسئله دوباره تکرار نشود.
این نوجوان‌های فراری چه کسانی هستند؟ تعداد زیادی از آنها در مدرسه عملکرد ضعیفی دارند؛ با والدینشان ارتباط خوبی ندارند، والدین آنها اغلب آنها را از عشق و توجه محروم کرده‌اند. به نظر می‌رسد در این خانواده‌ها، هیچ‌کس اهمیت نمی‌دهد این بچه‌ها کجا می‌روند و با چه کسانی وقتشان را می‌گذرانند. در این موارد، واکنش نوجوان‌ها به ناکامی‌هایشان، به صورت پرخاشگری و افزایش فزاینده‌ی خشونت و جنگ و دعوا بروز می‌کند. جالب اینجاست که فرار آنها راهی است که سرانجام، توجه والدینشان را به خود جلب کند.
بعضی از نوجوان‌ها به دلیل ساختار شخصیتی‌شان، بیشتر از دیگران طغیانگر و مستعد بزهکاری هستند. آنها در مقایسه با بقیه‌ی نوجوان‌ها، با قوانین و اصول والدینشان مقابله‌ی بیشتر و طولانی‌تری می‌کنند. اما به هر حال، هر نوجوانی که رفتار خارج از کنترل نشان می‌دهد، حتماً دلیلی برای این کار دارد. ممکن است مشکلات روحی جدی و مهمی داشته باشد. یا احساس کند مورد بی‌مهری و فراموشی واقع شده است و با رفتارهایش سعی کند توجه والدینش را به خودش جلب کند. برای مثال در مواردی که پدر بعد از طلاق، از خانواده جدا می‌شود و هزاران کیلوتر دورتر از خانواده زندگی می‌کند، گاهی فرزند نوجوان تعجب می‌کند که چرا پدرش بعد از اینکه مادرش را طلاق داده، از او هم طلاق گرفته است!
در مواردی که توجه اعضای خانواده بر مسائل دیگری (مانند اعتیاد به الکل در پدر یا افسردگی در مادر) متمرکز است، باز هم ممکن است نوجوان از این طریق درصدد جلب توجه خانواده برآید. یا در بعضی موارد، ممکن است مجموعه‌ای از وضعیت‌های ذکرشده، یک جا وجود داشته باشد.
در خانواده‌ای‌ که از ابتدا بنیان محکمی ندارد، درگیری نوجوان با قانون، به هر دلیلی که باشد، ممکن است به از هم پاشیدگی کامل خانواده منجر شود. حتی اگر رفتار ضد اجتماعی نوجوان گذرا باشد و این رفتار بعد از رشد نیروهای کنترل‌کننده‌ی درونی او از بین برود، باز هم ممکن است صدمات پایدار آن برای همیشه، در روابط اعضای خانواده با همدیگر باقی بماند.
وقتی نوجوانتان یک اشتباه جدی را ادامه بدهد، یا حتی بدتر شود، مشاوره با افراد متخصص ضرورت پیدا می‌کند. این کار نشان‌دهنده‌ی شکست یا ناتوانی شما به عنوان یک والد نیست، بلکه بیشتر از همه، نشانه‌ی شدت نیاز نوجوان شما به کمک است. در این مواقع روان‌شناس می‌تواند به شما کمک کند.
وقتی نوجوانی پیوسته رفتار اشتباهی را تکرار می‌کند، باید بفهمید علت این رفتار چیست و شما برای حل این مشکل چه کار باید بکنید. نوجوانی که با والدین خود ارتباط برقرار نمی‌کند، ممکن است با مشاور باتجربه‌ای که قصد ندارد در مورد نوجوان به داوری بنشیند و برای ایجاد ارتباط و اعتماد با این نوجوان وقت صرف کند، سر صحبت را باز کند. اما نوجوانی که با مشاور هم ارتباط برقرار نمی‌کند، ممکن است دچار مشکلات جدی و روحی و روانی باشد و در این صورت، بررسی و درمان روحی و روانی کافی توسط افراد متخصص، برای وی ضروری است.
اعضای خانواده‌ی نوجوان هم باید در خانواده‌درمانی شرکت جویند. مشکل فقط مربوط به نوجوان نیست. برای هر کدام از اعضای خانواده مفید خواهد بود که بفهمند سدها و موانع ارتباطی چرا و چگونه ایجاد شدند و اکنون چه کار باید بکنند. مشاور ممکن است آنها را در یادگیری و اجرای بخشی از مهارت‌های ارتباطی خوب، کمک کند. در ضمن، ممکن است لازم باشد که نوجوان شما راه‌های قابل‌قبول‌تری برای هدایت و کنترل انرژی و خشم خود بیاموزد. ممکن است متوجه شود که با ورزش می‌تواند بخشی از اضطراب درونی خود را تخلیه کند یا امکان دارد یک روش سازمان‌یافته‌ی تنش‌زدایی کمک‌کننده باشد.
بی‌گمان مشاوره فقط مخصوص نوجوان‌های خلافکار نیست؛ خانواده‌هایی که همیشه اختلال و درگیری دارند، می‌توانند از این برنامه استفاده کنند. اگر نوجوان شما افت ناگهانی در نمره‌های مدرسه دارد؛ اگر از مدرسه فرار می‌کند و غایب می‌شود؛ اگر خوابش خیلی زیاد شده است؛ یا اگر رفتارش یک دفعه تغییر کرده است (بویژه خشم، غمگین‌بودن درازمدت، گریه‌کردن‌های مکرر، استفاده از مواد مخدر یا الکل)، در این صورت، او و بقیه‌ی خانواده به مشاوره با افراد متخصص نیاز دارند.
این افراد متخصص، با تخصص‌های مختلف در دسترس‌اند، از جمله روان‌شناس‌ها، متخصصان خانواده‌درمانی، روان‌شناسان بالینی کودک و نوجوان و حتی مشاوران مدارس و سایر افراد می‌توانند کمک کنند. اگر نفر اولی که به او مراجعه کردید کمکی نکرد، موضوع را با مشاور مدرسه مطرح کنید تا فرد دیگری را به شما معرفی کند. شما به درمانگری نیاز دارید تا تشخیص بدهد نوجوان یا خانواده چه مشکلی دارند و برای بهترشدن اوضاع چه کار باید کرد.
به خاطر داشته باشید که پیشنهاد مشاوره، حمله و توهین به خانواده‌ی شما نیست، بلکه راه مناسبی برای بهترشدن اوضاع نابسامان است. اگر در مشاوره مشخص شد چه اشتباهی مرتکب شده‌اید، عصبانی نشوید، حالت تدافعی به خود نگیرید و از ادامه‌ی مشاوره منصرف نشوید، بلکه به جای آن، باز هم به بررسی موضوع بپردازید. این کار، هر چند ممکن است ناخوشایند و ناراحت‌کننده باشد، اما به رشد و پیشرفت خانواده منجر خواهد شد. نوجوان و بقیه‌ی اعضای خانواده را هم تشویق کنید همین نگرش و برخورد را داشته باشند. مشاور لایق و بی‌طرف می‌تواند به همه‌ی شما کمک کند تا مشکل موجود را از زوایای مفیدی نگاه کنید، زوایایی که الان ممکن است خودتان متوجه آن نباشید.
هرچند بزرگ‌کردن یک نوجوان گاهی ممکن است بسیار مشکل به نظر بیاید، اما باز ناامید نشوید. با آگاهی از اینکه خصوصیات اخلاقی دشوار، در دوره‌ی نوجوانی خاص خانواده‌ی شما نیست و در همه‌ی دنیا همین‌طور است، می‌توانید احساس آرامش و آسودگی بیشتری داشته باشید. برای مثال، اگر نوجوانتان یک لحظه پذیرای شما باشد و بخواهد همه چیز زندگی‌اش را برای شما تعریف کند و زمانی، از شما فاصله بگیرد، ساکت شود و نخواهد حتی به معمولی‌ترین سؤال‌های شما جواب بدهد، اصلاً عجیب نیست، اما به خاطر داشته باشید که نوجوانتان همیشه به شما نیاز دارد، حتی در زمانی‌که سعی می‌کند از شما فاصله بگیرد.
صبور، علاقه‌مند و دلسوز باشید. همیشه عشق و علاقه‌ی خود را بروز داده و نشان بدهید. در دسترس باشید و این امکان را ایجاد کنید که نوجوانتان به شما نزدیک شود، با گذشت زمان می‌توانید به نوجوانتان از همیشه نزدیک‌‎تر شوید و صمیمی‌تر باشید. با او حرف بزنید و برایش شنونده‌ی خوبی باشید. زمانی که با شما صحبت می‌کند و حتی از عملکردهای ضعیف یا از اشتباهات خودش سخن می‌گوید، هرگز او را سرزنش نکنید.
منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (۱۳۹۱)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست