مقدمه

معناشناسی اخلاق و علم اخلاق

واژه «اخلاق» جمع «خلق» است که در لغت به معنای «سرشت و سجیه» آمده است؛ اعم از سجایای نیکو و پسندیده، مانند راستگویی و پاکدامنی، یا سجایای زشت و ناپسند، مانند دروغ گویی و آلوده دامنی. دانشمندان اخلاق این واژه را در معانی پرشماری به کار برده اند. رایج ترین معنای اصطلاحی «اخلاق» در میان دانشمندان اسلامی عبارت است از: «صفات و ویژگی های پایدار در نفس که موجب می شوند کارهایی متناسب با آن صفات، به طور خودجوش و بدون نیاز به تفکر و تأمل، از انسان صادر شود.»

اخلاق معاشرت

اهمیت و جایگاه

در طول تاریخ همواره گروه هایی بوده و هنوز هم در گوشه و کنار جهان هستند که از معاشرت با دیگران پرهیز داشته و زندگی در انزوا و خلوت را ترجیح داده اند و برای این کار خود نیز دلائلی داشته و دارند. برای نمونه، اجتماع و زندگی اجتماعی با دیگران را زمینه ساز گناه و انحراف می دانند؛ شهر و اجتماع را جایگاه پری رویان و سیه چشمانی می دانند که مشاهده و معاشرت با آنان موجب گمراهی و انحراف است. افزون بر این، معاشرت با دیگران را زمینه ساز بسیاری از رزائل اخلاقی از قبیل ریا، سُمعه، حسد، غیبت، حرص و تکبر و امثال آن می دانند. یکی از فوائد و آثار خوبی که برای گوشه گیری بر می شمارند، این است که انسان با خیالی آسوده و بدون دغدغه فکری به عبادت و راز و نیاز با معبود می پردازد و همچنین از آسیب تهمت و حسادت و سوء ظن مردمان بداندیش در امان می ماند. یکی دیگر از برکات انزوا و گوشه گیری از دید این گروه ها آن است که انسان از مشاهده افراد رذل و پست نجات می یابد و مجبور نیست که هر از گاهی با افراد حیوان صفت برخورد داشته باشد.

با این وجود حقیقت آن است که معاشرت و ارتباط سازنده با دیگران، یکی از مهم ترین و اصلی ترین نیاز های روحی و روانی آدمیان است؛ تا جایی که به عقیده بسیاری از فیلسوفان، آدمیان، مدنی بالطبع اند؛ یعنی ذات و فطرت آدمی به گونه ای است که حتماً باید زندگی اجتماعی داشته باشد و در اجتماع زیست کند همان طور برخی از نویسندگان گفته اند، شاید اطلاق کلمه «انسان» در زبان فارسی و عربی، به این موجود، به دلیل نیازمندی او به انس و الفت با دیگران باشد. هر دیدگاهی که درباره علت زیست اجتماعی انسان داشته باشیم، مسلم است که هیچ انسانی در شرایط عادی، به تنهایی توانایی بقا و ادامه حیات ندارد. انسان در اجتماع به دنیا می آید، در اجتماع است که می تواند باقی بماند و در اجتماع است که می تواند کیفیت زندگی خود را ترقی دهد. آدمیان، نه تنها، برای آغاز حیات خود نیازمند دیگران هستند؛ بلکه در همه مراحل بعدی زندگی نیز به دیگران محتاج اند. انسان در معاشرت با دیگران است که می تواند خود را بهتر بشناسد، ویژگی ها و توانمندی ها و ناتوانی های خود را دریابد و به تصوری درست و واقع بینانه از خود دست یابد.

به راستی چرا یکی از بزرگ ترین و طاقت فرسا ترین مجازات ها برای مجرمان، نگه داشتن آن ها در سلول انفرادی است؟ آیا جز این است که زندان انفرادی او را از دیدن سایر انسان ها، سخن گفتن و معاشرت داشتن با آنان محروم می کند؟ رنجی که زندانی سلول انفرادی از دوری دیگران می برد، از رنجی که از ممنوعیت خوراک و پوشاک و امثال آن می برد به مراتب طاقت فرسا تر است.

نخستین گروهی که هر کسی با آن رو به رو می شود، خانواده است، یعنی والدین و برادران و خواهران و سایر اقوام نزدیک. البته ارتباط انسان با خانواده و احتیاج او به آنان امری مدام و پایدار است و در اغلب موارد، تا آخرین ساعات زندگی نیز ادامه دارد. در مراحل بعد، همسالان و همسایگان و دوستان هستند که در شکل گیری شخصیت آدمی تأثیر فراوان دارند و سپس تعامل انسان با اجتماع های بزرگ تری چون شهروندان و جامعه جهانی است که در تکوّن شخصیت اجتماعی، اخلاقی و سیاسی او تأثیری انکار ناپذیر دارد.

نکته دیگری که اهمیت و جایگاه ویژه معاشرت در اخلاق را نشان می دهد، این است که بسیاری از فضایل و رذایل اخلاقی، در ظرف معاشرت ظهور می یابند. ظرف ظهور فضائلی مانند عدالت، انصاف، احسان، ایثار، انفاق، صدقه، تواضع، امانت، صداقت، صراحت، عفت، حجاب و امثال آن، زندگی اجتماعی و معاشرت با دیگران است. همچنین رذایلی مانند ظلم، حق کشی، خودخواهی، تکبر، خیانت، دروغ، بی حیایی، رشوه، بی بند و باری، غیبت، حسادت و امثال آن نیز در ظرف اجتماع و ارتباط با دیگران است که خود را نشان می دهند. تعلیم و تعلّم، با آن جایگاه ارزشی والا در اسلام، بدون زندگی اجتماعی و معاشرت با دیگران امکان تحقق ندارد. آشنایی با تجارب دیگران و بهرمندی از آن، یکی دیگر از اموری است که جز با معاشرت با مردم به دست نمی آید. معاشرت با دیگر انسان ها، از بهترین ابزار های تهذیب نفس و خودسازی است. بسیاری از کسانی که از نظر معنوی و عرفانی رشد کرده اند، یکی از مهم ترین عوامل موفقیت خود را تحمل زشت کاری ها و قدرناشناسی های معاشران خود دانسته اند.

انواع معاشرت

به طور کلی می توان معاشرت های هر فردی را با دیگران به پنج دسته تقسیم کرد:

  1. معاشرت های انسانی

منظور از «معاشرت های انسانی» برخورد هایی است که با دیگران، به عنوان یک انسان و همنوع، داریم؛ صرف نظر از اینکه هموطن، همکیش، همشهری یا خویشاوند ما هستند یا نه. به تعبیر دیگر هر کسی به عنوان عضوی از خانواده انسانی در قبال سایر انسان ها و همنوعان، وظایف و مسئولیت های اخلاقی خاصی بر عهده دارد. اسلام عزیز، با تأکید بر این گونه معاشرت، حدود و چهارچوبه کلی روابط و اخلاق بین المللی مسلمانان را مشخص کرده است.

  1. معاشرت های آیینی

معاشرت و روابط هر فرد با سایر همکیشان و هم نسلکان خود دارد را «معاشرت آیینی» یا دینی می نامند. پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» فرمودند: «کسی که فریاد استمداد برادر مسلمانی را بشنود، ولی به یاری او نشتابد، مسلمان نیست.» و این نشان دهنده وظیفه سنگین امت اسلامی در قبال برادران دینی خود است.

  1. معاشرت های شهروندی

هر کدام از ما با سایر شهروندان دارای روابط خاصی هستیم که با غیر شهروندان چنان روابطی را نداریم. همین مسئله نیز مسئولیت ها و وظایف اخلاقی خاصی بر عهده ما می گذارد که در مواردی فراتر از مسئولیت هایی است که در قبال همنوعان و همکیشان خود داریم. در روایت آمده است کسی که سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد، مسلمان نیست. سفارش امیر المؤمنین علیه السلام درباره همسایگان، در آخرین لحظات عمر شریفشان، نشان دهنده وظیفه ما نسبت به همسایگان است:

«و خدا را! خدا را! همسایگان را بپایید که سفارش شده پیامبر شمایند، پیوسته درباره آنان سفارش می فرمود چندان که گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد نمود.[۱]»

  1. معاشرت های دوستانه

هر یک از ما از میان همنوعان، همشهریان یا همکیشان خود، کسانی را برمی گزینیم و با آنان روابط صمیمانه تری برقرار می سازیم. همین موضوع وظایف اخلاقی خاصی بر عهده ما می گذارد. اینگونه از معاشرت ها، به دلیل تأثیرگذاری فوق العاده ای که بر روی شخصیت انسان دارد، مورد توجه اکید اسلام و اولیای دین و عالمان اخلاق قرار گرفته و روایات بسیاری در این زمینه وارد شده است.

پیدا کردن دوست جدید[۲]

این دوستان می توانند همسایه، همکار، هم رشته دانشگاهی یا همکلاسی شما باشند. بنابرین، اگر یک دانش آموز جدید به کلاستان بیاید، چه می کنید؟ صحبت با کسانی که آن ها را نمی شناسید، خصوصاً اگر آن ها با شما تفاوت های زیادی داشته باشند، مشکل به نظر می رسد. ممکن است ابتدا خجالت بکشید یا فکر کیند حرفی برای گفتن ندارید، ولی همیشه به خاطر داشته باشید که او هم چنین احساسی خواهد داشت، کافی است کمی اعتماد به نفس داشته باشید و به علاوه:

  • برای خود مشخص کنید که به چه کسی و چرا می خواهید رابطه دوستی برقرار کنید.
  • در برنامه ها و فعالیت های خارج از مدرسه شکرت کنید.
  • خود را معرفی کنید و نام افراد را به خوبی به خاطر بسپارید.
  • از قدرت سخنوری خود استفاده کنید.
  • نسبت به دیگران مهربان باشید.
  • ببه دیگران هدیه بدهید و از آن ها هدیه بگیرید.
  • در انتخاب دوست وقت بگذارید و عجله نداشته باشید.
  • آماده شنیدن جواب منفی هم باشید.
  • سرزنده و خوش بین باشید.
  • به مهمانی بروید و خودتان هم مهمانی بگیرید.

در یک رابطه دوستی خوب، توجهبه نکات زیر بسیار اهمیت دارد:

  • من می توانم خودم باشم.
  • می دانم به علائقم احترام گذاشته می شود.
  • سنگ صبوری دارم.
  • به خاطر آن چیزی که هستم، محترم شمرده می شوم، نه به خاطر چیز هایی که می پوشم.
  • احساس امنیت می کنم.
  • از خودم راضی خواهم بود.
  • در موقع نیاز تنها نخواهم بود.
  • نگران چیزی هایی که درباره ام گفته می شود، نخواهم بود.
  • به عقائدم احترام گذاشته می شود.
  • اگر اتفاقی بیفتد من احساس بی کسی و تنهایی نمی کنم.

دوستان خوب چه کسانی هستند؟

  • گوش می دهند و در اظهار نظر صادق و مهربانند.
  • به یکدیگر درس های مفیدی می دهند.
  • پیروزی های یکدیگر را جشن می گیرند و در مواقع شکست، دلسوز هم هستند.
  • به قول خود وفا می کنند و حسادت نمی ورزند.
  • به خاطر خطاهایشان عذرخواهی می کنند و پافشاری در خطا ندارند.
  • از یکدیگر حمایت می کنند و در قول و عمل نسبت به دوستشان صادق و مهربانند.
  • رازدار هستند، مخصوصاً اگر ایمنی دوستشان مطرح باشد و بدون چشم داشت همگام و همراه دوستشان می باشند.
  • با یکدیگر صادق و همیشه با تدبیر هستند و سعی دارند نسبت به دوست خود در برابر دیگران حساس باشند.
  • به فشار آوردن به یکدیگر اجتناب می کنند و میزان گذشت و ایثار آنان قابل تحسین است.
  1. معاشرت های خانوادگی

هر یک از ما پدر و مادری خاص و عضوی از یک خانواده خاص هستیم. ممکن است برادر، خواهر، عمو، عمه، دائی، خاله، پدربزرگ و مادربزرگ داشته باشیم و پس از ازدواج عضو خانواده همسر هم به شمار می آییم. همه این ها مسئولیت ها و وظایف اخلاقی خاصی را بر عهده ما می گذارد. ما در برابر والدین خود وظایف ویژه ای بر عهده داریم. احترام والدین، روابط همسران، چگونگی تربیت فرزند، صله رحم و ده ها مسئله خرد و کلان دیگر، همگی مربوط به این گونه از معاشرت می شود.

همان طور که اشاره شد، هر یک از انواع معاشرت، اخلاقیات خاص خود را دارد و در جای خود لازم است به تفصیل مورد بررسی قرار گیرد؛ اما این نوشتار گنجایش بررسی همه این موضوعات را ندارد، بنابرین، ما در این نوشتار صرفاً به تبیین احکامی کلی درباره اخلاق معاشرت می پردازیم و از پرداختن به جزئیات پرهیز می کنیم.

بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله) در رابطه اخلاق در خانواده[۳]

در داخل خانواده، پایه محبت بر اعتماد است. اگر زن و شوهر اعتمادشان از هم سلب شود، زن احساس کند که شوهرش به او دروغ می گوید، یا مرد احساس کند که زنش به او دروغ می گوید و هر دو احساس کردند در این اظهار محبت، صادق نیستند، دیگر پایه این محبت سست خواهد شد. اگر می خواهید محبت باقی بماند، باید اعتماد به یکدیگر را حفظ کنید. با خوبی عمل، با رعایت اخلاق، با رعایت آداب، با رعایت حدود و ثغور و موازین شرعی.

نگذارید محبت از بین برود، به محبت بی اعتنایی نکنید؛ محبت را باید حفظ کرد. البته محبت خدادادی است؛ لکن اولاً نگهداشتن آن و ثانیاً زیاد و کم کردنش به عهده خود ماست. والدین نقش زیادی در ایجاد محبت دارند. والدین دختر و پسر باید دائماً همتشان این باشد که این را نسبت به دیگری با محبت کنند. اگر هم چنانچه یک چیزی دیدند از طرف مقابل که برایشان خوشایند نبود، آن را برای فرزند خودشان ذکر نکنند. بگذارند این دو با یکدیگر روز به روز مأنوس تر و با محبت تر باشند. محبت که ماند همه کار امکان پذیر خواهد شد؛ می توانید اخلاق را هم درست کنید، می توانید دین را هم درست کنید، می توانید از عیوب هم بگذرید، می توانید همدیگر را امر به معروف بکنید، نهی از منکر بکنید؛ با محبت همه این مشکلات حل می شود. محبت چجوری می ماند؟ شما که همسر این آقا هستید باید شما سعی کنید که محبت شما در دل او بماند. چه جوری؟ اطمینان او را به خودتان جلب کنید، خاطرش را جمع کنید که به امانت او وفادارید؛ امین سرّ او، امین ناموس او، امین آبروی او، امین مال او. شما هم باید محبت خودتان را در دل همسرتان حفظ کنید، نگه دارید. شما هم به همین ترتیب، به وسیله احترام به او، نه احترام ظاهری و تشریفاتی، بلکه احترام واقعی. احترام به این معنا نیست که مثلاً همدیگر را با القاب و آداب صدا کنند، بلکه قلباً مرد نسبت به زن خود و زن نسبت به مرد خود، احساس احترام داشته باشند.

به وسیله وفاداری نسبت به او، اهانت به او نکنید، بی اعتنایی نکنید. اینی که شما بیندازی آخر شب بروی خانه، سرِشب با رفیق ها و دوست و آشنا و قوم و خویش ها و این ها بگردی، آخر شب هم بروی خانه؛ آن بیچاره هم تنها نشسته، یا شام خورده یا نخورده، چُرت می زند تا شما بروید، پنجِ از شب، چهارِ از شب، این بی اعتنایی به اوست. محبت مثل یک برفی در اینجور رفتار ها تدریجاً ذوب می شود.

این که شما شوهرتان در خانه منتظر شما نشسته باشد، شما با خواهر به گفتگو، بگو بخند و صحبت و مهمانی و فلان؛ این هم بیچاره نشسته منتظر، بچه دار که شدید حالا بچه ات را هم یک چند ساعتی نگه داشته، نه غذا درست کردی، نه لباس هایش را تمیز کردی، نه اتو کردی، نه کاری کردی، بیایی با بی اعتنایی؛ این محبت را از بین می برد.

مواظب باشید چیز هایی که شما را از هم گله مند و بیزار می کند، از شما سرنزند. درست نگاه کنید ببینید شوهر شما یا زن شما روی چه چیز هایی خیلی حساس است، از آن ها اجتناب کنید. بعضی ها بی اعتنایی می کنند. مثلاً فرض بفرمائید که زن از یک عادتی که مرد دارد بدش می آید، این مرد هم بی اعتناست و آن عادت را باز تکرار می کند. این بد است؛ همینطور زن ها. فرض بفرمائید زن هایی هستند که هوس های شخصی خود را – فلان چیز را بخریم، فلان جا برویم و… – بر راحتی و آسایش شوهر ترجیح می دهند. چه لزومی دارد؟ اصل کار، شما دو نفر هستید. همه دنیا فرع شمایند. همدیگر را داشته باشید، با همدیگر مهربان باشید.

محبت کوه نیست که بماند، محبت را باید نگه داشت، مثل یک گل است، باید حفظ کرد، باید آبیاری کرد، باید نگه داشت تا بماند. اگر محبت ماند، زندگی خانوادگی شیرین خواهد شد. آن وقت سعی کنید فرزندانی هم که خواهید داشت، آن فرزندان را هم در محیط محبت و صفای طرفینی رشد بدهید. البته نسبت به اصول سخت گیر باشید؛ هیچ کس اجازه ندهد همسرش کار خلاف بکند، گناه بکند، بد اخلاقی بکند، فساد بکند، بچه اش هم همینجور. البته نه اینکه حالا تندی کنید، بلکه با عقل، با تدبیر، با درایت، اشکالِ هم را، ناصافی های هم را از بین ببرید. اگر این شد، زندگی آباد خواهد شد؛ اگر این شد، نسل های آینده درست خواهند شد، نظم پیدا خواهند کرد، این زندگی ها باقی هم می ماند، از بین هم نمی رود.

خدای متعال در قرآن از زن و شوهر تعبیر به لباس کرده است، «هُنَّ لِباسٌ لَکُم وَ أنتُم لِباسٌ لَهُنَّ[۴]» شما مرد ها، شوهران، لباس زن هایید؛ شما زن ها هم، لباس مردها، شوهران، هستید. از لباس شما چه توقعی دارید؟ لباس، هم مایه حفظ انسان است، هم مایه زینت انسان است، هم مایه ستر عیوب انسان است؛ لباس اینگونه است. انسان وقتی لباس پوشید، اگر عیبی در جسم او باشد دیده نمی شود. علاوه بر این با لباس زینت پیدا می کند. سرما و گرما هم او را آزار نمی دهد. همچنین با لباس، دیگران که نامحرمند، آن نقاطی از بدن انسان را که نباید ببینند، نمی بینند و او محفوظ می ماند. ببینید زن و شوهر نسبت به هم این طورند؛ باید زینت هم باشند، باید حافظ هم باشند، باید امین هم باشند، باید مَحرم هم باشند. اینکه زن یا شوهر بیایند، بنشینند اسرار یکدیگر را – مرد با رفیق صمیمی اش، خانم با دوست یا مثلاً همسایه اش – بازگو کنند، غلط است. اینکه از اطمینان هم سوء استفاده کنند غلط است؛ اینکه مرد از اطمینان خانمش سوء استفاده کند، دیگر امانت داری نیست.

اگر زن داخل خانواده امنیت روانی داشته باشد، امنیت اخلاقی داشته باشد، آسایش داشته باشد، سَکَن داشته باشد، حقیقتاً شوهر برای او لباس محسوب شود. – همچنان که او لباس شوهر است – و همچنان که قرآن خواسته، مودت و رحمت بین این ها باشد، و اگر «وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذی عَلَیهِنَّ»[۵] در خانواده رعایت شود – این چیز هایی که اصول کلی و اساسی است – آنگاه مشکلات بیرون خانواده برای زن قابل تحمل خواهد شد؛ اصلاً بر این ها فائق می آید. اگر زن در آسایشگاه خود، در سنگر اصلی خود، بتواند مشکلات خودش را کاهش بدهد، بلاشک در عرصه اجتماع هم خواهد توانست.

معیار معاشرت

هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.

عربی بادیه نشین به محضر پیامبر «صلی الله علیه و آله» رسید و گفت: «ای پیامبر خدا، کاری را به من بیاموز که با انجام آن به بهشت درآیم.»

معلوم است که پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» با توجه به وضعیت مخاطب که توانایی دسترسی مداوم به آن حضرت را ندارد و نمی تواند هر روز از ارشادات و راهنمایی های ایشان بهره گیرد، باید دستور العملی را به او بیاموزد که عمل به آن بتواند پایه و ریشه بسیاری از ارزش ها اخلاقی باشد؛ یعنی یک ملاک و معیار به دست او بدهد؛ معیاری که با به کارگیری آن بتواند از بهشتیان شود. پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» در پاسخ به او فرمودند: «چیزی را که دوست داری از ناحیه مردم به تو برسد، به آنان برسان و چیزی را که دوست نداری از مردم به تو برسد، به آنان نرسان.[۶]»

در بخشی از نامه امیر المؤمنین علیه السلام به فرزندش چنین آمده است:

«پسرم! خود را میان خویش و دیگری میزانی بشمار، پس آنچه برای خود دوست می داری، برای جز خود دوست بدار و آنچه تو را خوش نیاید، برای او ناخوش بشمار و ستم نکن چنانکه دوست نداری بر تو ستم رود و نیکی کن چنانچه دوست می داری به تو نیکی کنند. آنچه از جز خود زشت می داری، برای خود زشت بدان و از مردم برای خود آن را بپسند، که از خود می پسندی در حق آنان و مگوی به دیگران آنچه خوش نداری شنیدن آن را و مگو آنچه را دوست نداری به تو گویند.[۷]»

این قانون در حقیقت معیار و ملاکی کلی و عام برای اخلاق اجتماعی و نحوه معاشرت با دیگران است بسیاری از مکاتب اخلاقی نیز این قانون را پذیرفته، در نظام اخلاقی خود از آن بهره برده اند. بهترین و کامل ترین معیار برای تشخیص درستی یا نادرستی رفتار های اجتماعی ما، همین معیار است. این معیار را می توان در همه برخورد های اجتماعی به کار گرفت؛ اعم از برخورد با همسر، فرزند، پدر و مادر، اقوام، همسایگان، شهروندان و به طور کلی سایر انسان ها.

 

اهتمام به امور مردم

توصیه اکید اسلام این است که هر مسلمانی همواره باید دغدغه سایر انسان ها را داشته و نسبت به هدایت و ارشاد آنان احساس مسئولیت کند. این توصیه تنها مختص به همکیشان و هم مسلکان او نیست. هر جایی که ظلمی را مشاهده می کند، باید در حد توان خود در برابر آن بایستد و هرگز کوتاه نیاید. از سفارش های امیر مؤمنان علیه السلام به فرزندانش، در ساعات آخر عمر شریفشان این است که: «کونا للظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً؛ با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یار[۸].» مسلمان هرگز نباید در برابر زشتی ها و حق کشی ها، هر چند نسبت به غیر مسلمان، آرام بنشیند.

پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» می فرمایند: «مردمان همگی، عیال خداوندند، پس محبوب ترین افراد در نزد خداوند، نیکوترینشان نسبت به عیال خداوند است.[۹]»

«پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید؛ و خصومت هایی را که در میان شماست، آشتی دهید؛ و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید؛ اگر ایمان دارید.[۱۰]»

«مؤمنان برادر یکدیگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید.[۱۱]»

یکی از بهترین و مطلوب ترین اخلاقیات اجتماعی، «اصلاح ذات البین» است. در زندگی اجتماعی همواره ممکن است کدورت ها و ناراحتی هایی میان افراد پدید آید. گاهی ممکن است دو برادر بر سر مسائلی با یکدیگر اختلاف پیدا کنند و یا رابطه میان همسایگان و دوستان، به دلایلی سست و سرد شود. در این جا یکی از وظایف اخلاقی دیگران این است که آنان را آشتی داده و اجازه ندهند که اختلافی جزئی به اختلافات ریشه ای و عمیق تبدیل شود. پاداشِ «اصلاح ذات البین» در اسلام، از نماز و روزه و صدقه نیز بالاتر و برتر دانسته شده است. امیرمؤمنان علیه السلام، در وصیتنامه خود، به امام حسن و امام حسین علیهما السلام و سایر فرزندان خود و همه شیعیان چنین سفارش می کنند:

«شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد، سفارش می کنم به ترس از خدا و آراستن کار ها و آشتی دادن یکدیگر، که من از جد شما شنیدم که می گفت: آشتی دادن میان مردمان بهتر است از نماز و روزه سالیان.[۱۲]»

همچنین اما جعفر صادق علیه السلام، اصلاح میان مردم را نوعی صدقه دانسته اند که محبوب خداوند است:

«اصلاح اختلافات میان مردم و نزدیک کردن آنان به یکدیگر، صدقه ای است که خداوند آن را دوست دارد.[۱۳]»

امر به معروف و نهی از منکر

از بهترین جلوه های اخلاق اجتماعی در اسلام، «امر به معروف» و «نهی از منکر» است. اقتضای این اصل که «هر چه برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند» آن است که انسان در انجام معروف و عمل به آن خودخواه و خودبین نباشد. خوبی و فضائل را تنها برای خود نخواهد و دوری و پرهیز از زشتی ها را اختصاصی نکند؛ بلکه بکوشد خوبی ها را در سطح جامعه و جهان گسترش دهد و زشتی ها و بدی ها را در هر جایی که می بیند، از بین ببرد. با توجه به این فریضه، هیچ مسلمانی نمی تواند فقط به دنبال خیر خود باشد؛ بلکه بر او واجب است که دیگران را نیز به خیر فرا خواند و از شر آگاه سازد:

خداوند در قرآن می فرماید:

«مردان و زنان با ایمان، ولی (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند؛ به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد؛ خداوند توانا و حکیم است.[۱۴]»

گفتنی است با توجه به آیات قرآن، دانسته می شود که «امر به معروف» و «نهی از منکر»، در ادیان دیگر نیز وجود داشته است. قرآن کریم از زبان حضرت لقمان خطاب به فرزندش می فرماید: «پسرم! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باش که این از کار های مهم است.[۱۵]»

آیات و روایات بسیاری، از جهات متعدد و متنوعی، این وظیفه اجتماعی، دینی و سیاسی را مورد تأکید قرار داده، ابعاد مختلف آن را گوشزد کرده اند. علت برتری امت اسلامی بر سایر امت ها، عمل به همین فریضه دانسته شده است: «کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله». همچنین یکی از نشانه ها برتری فردی نسبت به فرد دیگر، همین موضوع است. کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نزد خداوند شریف تر و عزیز تر از کسانی اند که به این دو عمل نمی کنند. پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» در حال سخنرانی بود که کسی از ایشان پرسید: «یا رسول الله! بهترین مردم چه کسی است؟» آن حضرت در پاسخ فرمودند: «کسی که از همه بیشتر امر به معروف و نهی از منکر می کند و کسی که از همه بیشتر تقوای خداوند را دارد و نسبت به مشیت او راضی تر از دیگران است.[۱۶]»

امر به معروف و نهی از منکر، یکی از وظایف پیامبران معرفی شده است. امیرمؤمنان علیه السلام، مهم ترین دلیل پذیرش خلافت را پس از قتل عثمان، امر به معروف و نهی از منکر دانست. امام حسین علیه السلام علت اصلی قیام خود را اقامه امر به معروف و نهی از منکر معرفی کرد.

اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، به دلیل نقش پایه ای و اساسی آن در تحقق سایر احکام و دستورات دینی است. اجرای آن، تحقّق دین را در پی دارد و ترک آن، فراموشی و کم رنگی دین و آموزه های دینی را. امام محمد باقر علیه السلام در این باره می فرمایند:

«به درستی که امر به معروف و نهی از منکر، راه پیامبران و شیوه صالحان است. وظیفه واجبی است که به وسیله آن سایر واجبات برپا می شوند، راه ها امنیت پیدا می کنند و درآمد ها حلال می شوند و مظالم (حقوقی که به ظلم گرفته شده اند) بازگردانده می شوند و زمین آباد می گردد و از دشمنان انتقام گرفته می شود و کارها رو به راه می گردد.[۱۷]»

اخلاق معیشت

در این قسمت بر آنیم که برخی از مهم ترین اخلاقیات مربوط به معیشت را یادآور شویم. البته روشن است که هر کسی به تناسب استعدادها و توانایی های ذاتی خویش و یا به اقتضای شرایط اجتماعی و محیطی، برای تأمین معیشت خویش شغل خاصی را بر می گزیند و هر شغلی نیز اخلاقیات خاص خود را می طلبد. مسائل اخلاقی مورد نیاز کارمند بانک با مسائل اخلاقی مورد حاجت آموزگار یا استاد دانشگاه، در بسیاری از موارد متفاوت است. مسائل اخلاقی کارگر ساختمانی با مسائل اخلاقی مدیر فرودگاه متفاوت اند. با وجود این، تأمین معاش، به طور کلی و صرف نظر از اینکه در قالب چه شغل یا تخصصی باشد، احکام اخلاقی مشترکی دارد که در این بخش می خواهیم برخی از مهم ترین آن ها را مورد توجه قرار دهیم. مسئله معیشت و مسائل مرتبط با آن، یکی از مهم ترین و پایدارترین مسائل بشری است. هیچ کسی نیست که به نوعی دغدغه معیشت را نداشته باشد. این مسئله، مخصوصاً برای قشر جوان جامعه یکی از اساسی ترین مسائل است. داشتن شغلی آبرومند و درآمدی مناسب، شرط لازم داشتن یک زندگی خوب و موفق است.

کار کردن و داشتن شغلی آبرومند، نه تنها وسیله ای برای امرار معاش و تأمین مایحتاج مادی زندگی است، بلکه از عوامل بسیار مهم در احساس شخصیت، عزت، استقلال و اعتماد به نفس است. کسانی که با حاصل دسترنج خود امرار معاش می کنند، در باطن احساس افتخار و عزت و سربلندی دارند و خود را یک عضو فعال و تأثیرگذار در جامعه می دانند. در مقابل بیکاری موجب یأس و سرخوردگی و احساس ضعف و بی شخصیتی می شود. بیکار، از نظر دیگران، یک عضو بی فایده جامعه تلقی می شود. به علاوه کار یک وظیفه و مسئولیت اجتماعی هم هست. یعنی حتی اگر ما شخصاً، هیچ احتیاجی نداشته باشیم، باز هم وظیفه اجتماعی و مسئو لیت اخلاقی ما اقتضا می کند که بیکار نمانیم.

می توان گفت: مؤمنان شاغل محبوب خداوندند. اسلام عزیز، پاداش کسانی را که در راه تأمین معاش خود و خانواده شان تلاش می کنند، همسنگ پاداش مجاهدان و رزمندگان راه خدا و بلکه بالاتر از اجر آنان قرار داده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرماید:

عبادت و پرستش خداوند هفتاد جزء دارد که بالاترین و برترین جزء آن، طلب روزی حلال است.

امام باقر علیه السلام درباره کار می فرماید:

کسی که برای بی نیازی از مردم و رفاه خانواده و کمک به همسایگانش در طلب روزی حلال باشد، در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که چهره اش مانند شب چهارده می درخشد.

در مقابل انسان های بیکار و کسانی که بار زندگی خود را بر دوش دیگران می اندازند و از زیر کار و فعالیت شانه خالی می کنند، مورد لعن و نفرین اسلام و اولیای اسلامند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند:

کسی که بار زندگی خود را در دوش مردم بیندازد، ملعون است.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:

حضرت موسی (علیه السلام) از خداوند سؤال کرد: خدایا مبغوض ترین بندگان در نزد تو چه کسانی هستند؟ خداوند در پاسخ فرمود: کسانی که شب تا صبح همچون جسد مرده ای می خوابند و روز خود را به بطالت و بیکاری می گذارنند.

رابطه اخلاق و معیشت

در روایات متعددی اخلاق نیکو به عنوان یکی از عوامل گشایش در رزق و روزی و اخلاق بد به عنوان یکی از عومل تنگدستی و فقر معرفی شده است. پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» در سفارش خود به صحابی گرانقدرش، ابوذر غفاری رضوان الله تعالی علیه، به این مطلب اشاره کرده و می فرماید:

ای ابوذر، به درستی که انسان گاهی به دلیل انجام گناه، از روزی خود محروم می شود.

در روایت دیگری، چنین می خوانیم:

گنج های رزق در اخلاق خوب نهفته است.[۱۸]

اخلاق نیکو، موجب زیادت در روزی می شود.[۱۹]

این دسته از روایات یک معنای ظاهری قابل فهم برای همگان دارند و آن اینکه بیانگر این حقیقت تجربی و اجتماعی هستند که آراستگی به فضایل و خوش خلقی، موجب روی آوردن مردم به فرد می شود.

قرآن کریم، در آیات متعدد و به بیان های متنوعی، این حقیقت را تأکید کرده است که علت اصلی محرومیت های انسان، اعمال و رفتارهای ناشایست خود اوست.

«وَ ما أصابَکُم مِن مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَت أیدِیکُم وَ یَعفُوا عَن کَثِیرٍ[۲۰]»

«هر مصیبتی به شما رسد به سبب دستاورد خود شما است و خدا بسیاری را نیز عفو می کند.»

همین مسئله عیناً درباره بهره مندی از رزق و روزی مادی و معنوی نیز صادق است. قرآن کریم تقوای الهی را یکی از عوامل گشایش و وسعت رزق دانسته و می فرماید:

«وَ لَو أنَّ أهلَ القُری آمَنوا وَ التَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأرضِ وَ لکِن کَذَّبُوا فَأخَذناهُم بِما کانُوا یَکسِبُونَ[۲۱]»

«و اگر اهل شهر ها و آبادی ها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان ها و زمین را بر آن ها می گشودیم؛ ولی [آن ها حق را] تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.»

«وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ إنَّ اللهَ بالِغُ أمرِهِ قَد جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدراً[۲۲]»

«و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند، و او را از جایی که گمان ندارد، روزی می رساند، و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را می کند. خداوند فرمان خود را به انجام می رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.»

بنابرین، هرچند ما نتوانیم با عقل ناقص و جزئی نگر خود رابطه میان گناه و محرومیت از رزق، به ویژه رزق های مادی را درک کنیم، باید بدانیم که این رابطه، از نظر قرآن و معارف اصیل اسلامی، رابطه ای قطعی و ضروری معرفی شده است.

[۱] نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۴۷، ص ۳۲۱.

[۲] دکتر عباس عطاری «کرمانی»، اینگونه زندگی شاد و خوشبختی داشته باشید، ص ۱۶.

[۳] کمیته موضوعی، صهبا، خانواده به سبک ساخت یک جلسه مطول مطوی در محضر مقام معظم رهبری «مد ظله».

[۴] سوره مبارکه بقره/ آیه ۱۸۷.

[۵] سوره مبارکه بقره/ آیه ۲۲۸.

[۶] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۱، باب ۳۵، ص ۲۲۸، حدیث ۱.

[۷] نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۳۱، ص ۳۰۱.

[۸] نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۴۷، ص ۳۲۱.

[۹] تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۰۵.

[۱۰] انفال (۸): ۱.

[۱۱] حجرات (۴۹): ۱۰.

[۱۲] نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۴۷، ص ۳۲۱.

[۱۳] محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، ج ۲، کتاب الایمان و الکفر، باب الاصلاح بین الناس، حدیث ۱.

[۱۴] توبه (۹): ۷۱.

[۱۵] لقمان (۳۱): ۱۷.

[۱۶] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج ۱ و۲، ص ۶۱۴.

[۱۷] محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج ۱۶، کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و ما یلحق به، باب ۱، ص ۱۱۹، حدیث۶.

[۱۸] شیخ عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، ج ۲، باب الخاء بعده اللام، ص ۶۷۸.

[۱۹] حُسنُ الخُلقِ یَزیدُ فِی الرِّزقِ. شیخ عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، ج ۲، باب الخاء بعده اللام، ص ۶۷۸.

[۲۰] شوری (۴۲) : ۳۰

[۲۱] اعراف(۷): ۹۶

[۲۲] طلاق (۶۵): ۲ و ۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست