۱. اهمیت و ضرورت

اهمیت علم و علم آموزی، از دیدگاه اسلام به قدری روشن است که نیازی به توضیح ندارد. نخستین آیاتی که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد، بهترین دلیل بر جایگاه ویژه تعلیم و تعلّم در اسلام است: «إقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ؛ خَلَقَ الإنسانَ مِن عَلَقٍ؛ إقرَأ وَ رَبُّکَ الأکرَمُ؛ الَّذی عَلَّمَ بِالقَلَمِ؛ عَلَّمَ الإنسانَ ما لَم یَعلَم.[۲]» بر همین اساس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، وقتی دو گروه را در مسجد مشاهده کردند، که گروهی مشغول عبادت بودند و گروهی مشغول مذاکره و مباحثه علمی، رفتن به نزد گروه دوم را بر پیوستن به جمع عبادت کنندگان ترجیح داده و در توجیح این رفتار خود فرمودند: «من برای تعلیم فرستاده شده ام.»[۳]

قرآن کریم نیز به صراحت، تعلیم را یکی از اهداف اساسی برانگیختن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دانسته، می فرماید:

«او کسی است که در میان جمعیت درست نخوانده رسولی از خودشان بر انگیخت که آیاتش را بر آنان می خواند و آنان را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد و مسلماً پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.»[۴]

برای آشنایی بیشتر با اهمیت علم آموزی در اسلام چند روایت دیگر از اولیای دین را یادآور می شویم:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره برتری عالم و بر عابد فرمودند:

«برتری عالم بر عابد همچون برتری ماه شب چهارده بر سایر ستارگان است.»[۵]

همان حضرت صلی الله علیه و آله در حدیث دیگری می فرماید:

«به درستی که برتری عالم بر عابد همچون برتری خورشید بر سایر سیارات است.»[۶]

امام باقر علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمودند:

«به درستی که برای آموزگار خوبی ها، جنبندگان زمین و ماهیان دریا و جانداران فضا و همه آسمانیان و زمینیان طلب مغفرت می کنند؛ و به درستی که یاد دهنده و یاد گیرنده دارای پاداشی یکسان اند؛ روز قیامت، همچون دو اسب مسابقه، دوشادوش یکدیگر می آیند.»[۷]

  1. دانش اندوزی و پارسایی

در قرآن کریم تصریح شده است که ثمره پارسایی، بهره مندی از فرقان و قدرت تشخیص حق از باطل است: «إن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً»[۸] آیا بدان معناست که علم اندوزی کافران و بی تقوایان از نظر قرآن بیهوده و بی نتیجه است؟ پارسایی چه نقشی در تعلیم و تحصیل معرفت و دانش حقیق دارد که دانش اندوزی ناپارسایان راه به جایی نمی برد؟

بی ترید، متون دینی همه انسان ها حتی کافران و فاسقان را به دانش اندوزی و پیروی از دانش و پرهیز از پیروی گمان دعوت کرده و به تعقل و تدبر فراخوانده اند. افزون بر این، قرآن خود نیز در برابر حق گریزان، عملاً به اقامه دلیل عقلی پرداخته است. سیره عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام به خوبی نشان می دهد که آن بزرگواران نیز مخالفان خود را به بحث عقلی دعوت کرده، در برابر آنان، از براهین عقلی مدد جسته اند. این ها همه نمایانگر آن است نشاندن پارسایی در کنار خردورزی و دانش اندوزی، به معانی ناتوانی بی تقوایان از درک و اقامه براهین عقلی نیست؛ بلکه مراد آن است که با بازگرداندن روح و سرشت آدمی به حالت پاکی و صداقت نخستین و فطریش، فراگیری و پذیرش حقایق را برای او تسهیل نمایند.

  1. موانع دست یابی به علم حقیقی

ذهن آدمی، گاه در اثر چینش نادرست مقدمات یا کوتاهی در انتخاب مواد یقین آور برای استدلال، دچار خطا می شود و به نتیجه ای نادرست دست می یابد. برای پرهیز از اینگونه لغزش ها باید علم منطق و انواع مغالطات را به درستی آموخت و به درستی به کار گرفت.  در این بخش می خواهیم با تکیه بر قرآن و سخنان اولیای دین، با برخی از مهم ترین لغزشگاه های اخلاقی علم آموزی و خردورزی آشنا شویم.

  • پیروی از حدس و گمان

چون دستیابی به یقین و تشخیص واقعیت در همه امور روزمره زندگی، کاری دشوار یا غیر ممکن است، بیشتر آدمیان، با توجه به غریزه راحت طلبی، اساس زندگی خود را بر گمان بنا می کنند و با تکیه بر آن، به زندگی خویش ادامه می دهند. یکی از لغزشگاه های فهم و اندیشه درست آن است که انسان این عادت بد را به ساحت تفکر عقلانی و علمی نیز سرایت دهد و به جای پیروی از یقین، به گمان و حدس بسنده کند. این امر، به ویژه در مسائل اساسی و زیربنایی اندیشه بشر، مانند اعتقادات دینی، زیان های جبران ناپذیر به بار می آورد؛ از این رو قرآن کریم به شدت با آن مخالفت ورزیده و مخاطبان خود را از پیروی حدس و گمان بر حذر داشته است؛ چنانکه در پاسخ به مشرکانی که بر اساس پندار های واهی، شرک و دوگانه پرستی خود را به خواست و مشیت خداوند نسبت می دهند، می فرماید:

«بگو آیا نزد شما دانشی هست که آن را برای ما آشکار کنید؟ شما جز از گمان پیروی نمی کنید و جز دروغ نمی گویید و چیزی را که بدان علم نداری، دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.»[۹]

  • تقلید کورکورانه

یکی دیگر از موانع تحصیل علم واقعی و داشتن اندیشه درست، سپردن مهار تفکر به دست دیگران است. یعنی انسان به جای آن که آزادانه و محققانه بیندیشد، مهار تفکر خود را به دست دیگران بسپارد و خارج از چهارچوب اندیشه های وارداتی، از سوی دیگران نیندیشد. ویژگی بسیاری از مردم این است که باور های عمومی و اجتماعی را به سادگی و بدون تفکر می پذیرند.

قرآن کریم، در برابر کسانی که پیروی کورکورانه از نیاکان را مبنای عمل خود قرار داده اند، می فرماید:

و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید.»، می گویند: «نه، بلکه از چیزی که پدران خود را بر آن یافته ایم، پیروی می کنیم.» آیا هر چند پدرانشان چیزی را درک نمی کرده و به راه صواب نمی رفته اند، [باز هم درخور پیروی هستند؟]

  • شتاب زدگی

انسان پاه در داوری های علمی خود شتاب می کند؛ و به صرف فراهم آمدن اطلاعاتی اندک درباره یک موضوع، به نتیجه گیری می پردازد و چنان می پندارد که به همه جوانب مسئله احاطه کامل داشته و هیچ نکته ای در پس پرده ابهام باقی نمانده است. اینگونه اظهار نظر های شتاب زده، یکی دیگر از لغزش گاه های اخلاقی اندیشه است.

قرآن کریم در تقبیح شتابزدگی می فرماید:

و انسان (بر اثر شتابزدگی)، بدی ها را طلب می کند آن گونه که نیکی ها را مطلبد؛ و انسان همیشه عجول بوده است.

  • تمایلات نفسانی

هدف از تحصیل علم این است که به میزان توان، به حقیقت نائل شویم؛ اما دیدگان اندیشه زمانی می توانند به جمال حقیقت روشن شوند که گَرد و غبار های نفسانی بر چهره آن ننشسته باشد و از اسارت و بردگی وهم و خیال رهیده باشد. حب و بغض ها و جهت گیری های تعصب آمیز، مسیر تعلیم و تفکر را منحرف کرده و انسان را از کشف حقیقت و درک درستی یا نادرستی امور باز می دارد.

امیر مؤمنان علیه السلام در این باره می فرمایند:

«هر کس عاشق چیزی می شود، دیدگانش را کورر گردانده و قبلش را رنجور. پس با چشم بیمار می نگرد و با گوشی که از شنیدن حقیقت ناشنواست، می شنود. خواهش های نفسانی پرده های عقلش را دریده و دوستی دنیا دلش را میرانده است.»[۱۰] و در جای دیگر می فرمایند: «کسی که چیزی را دشمن بدارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن نزد وی بر زبان رود.»[۱۱]

و در حدیثی دیگر، طمع را موجب ناکارآمدی اندیشه دانسته و می فرماید: «آن جا که برق شمشیر طمع در فضای اندیشه بلند شود، بیشترین جایی است که عقل به زمین در می غلتد.»[۱۲]

  1. آداب اخلاقی آموختن

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در بخشی از توصیه بسیار ارزشمند خود به ابوذر غفاری چنین می فرمایند:

ای ابوذر به درستی که بدترین مردمان در نزد خداوند در روز قیامت عالمی است که از علمش سودی نبرده است و کسی که برای جلب توجه مردم به سوی خود به دنبال تحصیل علم باشد، بوی بهشت را نخواهد چشید. ای ابوذر، بوی بهشت به مشام کسی که برای مردم فریبی در جستجوی علم باشد، نخواهد رسید. ای ابوذر هرگاه از تو چیزی پرسیدند که پاسخ آن را نمی دانستی، پس بگو: نمی دانم و خود را از پیامد های آن نجات ده و به چیزی که نمی دانی، فتوا نده تا از عذاب خداوند در روز قیامت نجات یابی؛ ای ابوذر، گروهی از بهشتیان، از گروهی از اهل جهنم آگاه می شوند و به آن ها می گویند: «چه چیزی شما را جهنمی کرد، در حالی که ما به برکت تربیت و تعلیم شما بهشتی شدیم؟» آنان در پاسخ می گویند: «ما دیگران را به کار های خیر فرمان می دادیم و خود به آن ها عمل نمی کردیم.»

  • انگیزه الهی (اخلاص)

پیامبر اکرم در حدیث بسیار مشهور و معتبری می فرمایند:

«هر کس خود را چهل روز برای خدا خالص کند، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری خواهد شد.»[۱۳]

نخستین و مهم ترین موضوعی که دانشجو باید به طور جد به آن توجه کند، نیت و انگیزه تحصیل است. بر اساس نظام اخلاقی اسلام، نیت و انگیزه، بیش از خود عمل اهمیت دارد و به همین دلیل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «نیت مؤمن بهتر از عمل اوست.»[۱۴]

امام صادق علیه السلام فرمودند: «نیت برتر از عمل است، آگاه باشید که نیت خود عمل است.» سپس در تأیید این سخن آیه ای از قرآن را ذکر کردند که می فرماید: «قُل کُلٌّ یَعمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ؛ بگو همگان بر اساس شاکله خود رفتار می کنند.» و «شالکه» را به «نیت» تعریف کردند.[۱۵]

  • انتخاب استاد شایسته

تأثیر استاد و نوع ارزش ها و نگرش ها و جهان بینی و ایدئولوژی او در شاگردان، بر کسی پوشیده نیست. تجربه نشان داده است شاگردان هر اندازه هم مقاومت کنند نمی توانند از تأثیرگذاری آشکار و نهان استادان در روند زندگی خود مصون شوند. به همین دلیل است که انتخاب استاد و معلمی شایسته و وارسته همواره مورد توجه و تأکید فراوان اولیای دین بوده است. امام باقر علیه السلام در پاسخ به این پرسش که منظور از طعام در این آیه که می فرماید: «فَلیَنظُرِ الإنسانُ إلی طَعامِهِ» چیست؟ فرمودند: «عِلمُهُ الَّذی یَأخُذُهُ عَمَّن یَأخُذُهُ؛ [۱۶] منظور علم است. انسان باید مواظب باشد که علمش را از چه کسی می گیرد.»

اما استاد شایسته کیست و چه شرایطی دارد؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی معلم و استاد شایسته را کسی می داند که شاگردان خود را:

  1. از تکبر به تواضع دعوت می کند؛
  2. از حیله گری و چاپلوسی به خلوص و خیرخواهی فرا می خواند؛
  3. از جهل به علم می کشاند.[۱۷]

رعایت اولویت ها

دوران دانشجویی به گونه ای است که اگر دانشجو تلاش بسیار کند و از لحظات و ساعات عمرش کامل و بهینه بهره گیری کند، باز هم نمی تواند به مسئولیت های واجب و ضروری اش، جامه عمل بپوشاند. یعنی مسئولیت ها و وظایف دینی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دانشجو به اندازه ای است که دیگر فرصتی برای انجام کارهای مباح و مستحب باقی نمی ماند. البته این موضوع نه اختصاص به دانشجویان دارد و نه ویژگی دوران معاصر است. شهید اول در این باره فرموده اند: «گذراندن عمر در کارهای مباح و پرداختن به امور غیر ضروری، هر چند به میزان اندک، حاصلی جز زیان ندارد.»[۱۸]

امیرالمؤمنین علیه السلام، در این باره، به دانشجویان توصیه می کند که به دنبال فهم و حل مسائلی باشید که دانستن آنها لازم است و جهل در آن ها پذیرفتنی نیست: «سَل عَمّا لابُدَّ لَکَ مِن عِلمِهِ [عَمَلِهِ؟] وَ لا تَعذَرُ فِی جَهلِهِ»[۱۹] و یا می فرماید: «دانش ها بیشتر از آن اند که تو بتوانی همه آن ها را بیاموزی و بر آن ها احاطه یابی؛ پس باید گلچین کرده و از هر دانشی بهترین های آن را برگزینی.»[۲۰]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، وارد مسجد شدند و دیدن که گروهی از مردم، در اطراف شخصی حلقه زده اند. پرسیدند: «این کیست؟» گفتند: «شخصی بسیار دانشمند و علامه است.» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از علم او پرسید. مردم گفتند: «داناترین مردم نسبت به انساب عرب و وقایع و ایام جاهلیت و اشعار عربی است.» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «این دانشی است که اگر کسی آن را نداند ضرر نکرده است و کسی که آن را می داند، سودی نمی برد.»[۲۱]

  • خوب گوش دادن

آدمی فربه شود از راه گوش                                جانور فربه شود از حلق و نوش

یکی از آدابی که رعایت آن برای هر کسی، به ویژه دانشجویان لازم است، هنر خوب گوش دادن به سخنان استاد است. این موضوع نه تنها ادب شاگرد در برابر استاد را نشان می دهد، بلکه راهی است برای بهره مندی بیشتر و بهتر دانشجویان از محضر استادان. امیر المؤمنین علی علیه السلام، در این باره می فرمایند: «زمانی که نزد دانشمندی نشستی، پس، بر شنیدن نسبت به گفتن حریص تر باش و خوب گوش دادن را بیاموز همان گونه که خوب گفتن را می آموزی و سخن هیچ کس را قطع نکن.»[۲۲]

  • پرسش و پرسشگری

پرسش و پرسشگری اگر برای کشف حقیقت و فهم واقعیت نباشد، نه تنها از فضائل اخلاقی است، که در پاره ای اوقات از نظر شرعی و فقهی نیز واجب است. کسی که مسائل شرعی خود را نمی داند، یاد گیری آن ها بر او واجب است و اگر راه فهم حکمی در پرسش از کسی باشد، پرسیدن واجب خواهد شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسش را به عنوان کلید خزاین و گنجینه های دانش معرفی کرده و نه تنها افراد را به پرسشگری دعوت می کند، بلکه می فرماید: پرسشگر اجر و پاداش اخروی نیز دارد: «دانش گنج است و کلید آن، پرسش است؛ پس بپرسید – خداوند شما را رحمت کند – به درستی که چهار دسته مأجورند: پرسشگر، گوینده، شنونده و دوستدار آن ها.»[۲۳]

امام صادق علیه السلام نیز پرهیز از پرسش را موجب هلاکت قوم می دانند: «إنَّما یَهلِکُ النّاس لأنَّهُم لا یَسأَلُون»[۲۴]

البته باید دانست که اگر پرسشگری برای اظهار فضل و مچ گیری و امثال آن باشد، کاری بسیار زشت و ناپسند است. امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ پرسشگری که برای اظهار فضل یا مچ گیری سؤال کرد، فرمودند:

«برای دانستن بپرس نه برای آزردن، که نادان آموزنده همانند داناست و دانای برون از راه انصاف، همانند نادانِ پُر چون و چراست.»[۲۵]

همچنین باید توجه داشت که پرسش های ما درباره موضوعاتی باشد که گِرِهی فروبسته از کار ما یا دیگران می گشایند و نه مسائلی که دانستن یا نداستن آن ها هیچ دخالتی در سرنوشت مادی و معنوی ما ندارد.

استاد نیز هرگز نباید از پرسش های دانشجویان خسته یا آزرده شود و باید بداند که پاسخ به پرسش های دینی و خلاقی و علمی دانشجویان ثوابی بس بزرگ دارد. در روایت آمده است: زنی به محضر فاطمه زهرا علیها السلام آمد و عرض کرد: مادری دارم که درباره نماز مسائلی برای او پیش آمده است و می خواهد وظایف شرعی خود را بداند؛ اما به سبب پیری و ناتوانی، نمی تاونست شخصاً به محضر شما بیاید و مرا فرستاده است تا پاسخ مسائل شرعی اش را از شما بگیرم. حضرت فاطمه علیها السلام با اشتیاق و بدون ابراز خستگی، پاسخ پرسش های مکرر و فراوان او را داد. آن خانم از اینکه می دید پرسش های بسیاری از حضرت کرده و وقت او را بیش از اندازه گرفته است، از طرح سایر پرسش های خود، خودداری کرد و گفت: ای دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، خسته شده اید و من بیش از این شما را خسته نمی کنم. اما حضرت در پاسخ فرمودند: هر پرسشی که داری بپرس. سپس آن حضرت با ذکر مثالی، اجر و پاداش پاسخ دادن به پرسش را این گونه بیان کرد: کسی که اجیر می شود تا بار سنگینی را به مکان بلندی ببرد و در ازای این کار، یکصد هزار دینار مزد بگیرد، آیا به نظر شما سنگینی آن بار را احساس می کند؟ آن زن در پاسخ گفت: نه. حضرت فرمودند: من نیز با پاسخ به هر پرسشی از پرسش های شما مزدی بیشتر از آن چه در میان زمین و عرش الاهی، وجود دارد، از خداوند دریافت می کنم. بنابرین، هرگز از پاسخ به پرسش های شما خسته نمی شوم.

دانشجویان نیز به این مسئله توجه کنند که نباید انتظار پاسخ به همه مسائل را از استاد داشته باشند. داشتن چنین انتظاری، نابجا و نامعقول است. استاد نیز هرگز نباید متکلّفانه به پاسخ بپردازد. اگر پاسخ مسئله ای را نمی دانست، با صراحت و شجاعت تمام بگوید: «نمی دانم» و این را بداند که با گفتن «نمی دانم» نه تنها از ارج و ارزش او کاسته نمی شود که مسئولیت شناسی خود را در برابر دانشجویان و دغدغه حق طلبی و حقیقت خواهی خود را به آنان نشان داده است. مستأسفانه در جامعه ما واژه «نمی دانم» و «نظری ندارم» و امثال آن، تنها بر زبان عده ای انگشت شمار جاری می شود. بسیاری بر این پندارند که اگر کسی در پاسخ به مسئله ای بگوید: «نمی دانم»، معلوم می شود که اصلاً چیزی نمی داند و اگر کسی هم صاحب نظر باشد، باید هر مسئله ای که از او پرسیده شود، بلافاصله پاسخ دهد.[۲۶]

یکی از عوامل اختلاف و تفرقه، پرگویی جاهلان است؛ کسانی که نادانسته سخن می گویند. امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: «اگر جاهلان ساکت می شدند، اختلاف برچیده می شد.»[۲۷]

امام صادق علیه السلام در نکوهش کسانی که بنا دارند هیچ پرسشی را بی پاسخ نگذارند و هرگز آماده نیستند کلمه «نمی دانم» را بر زبان جاری کنند، می فرماید: «کسی بنا داشته باشد [به هر نحو ممکن] همه سؤالاتی که از او می شود، پاسخ دهد، دیوانه است.»[۲۸]

  • ضبط و نگارش مطالب

شایسته است دانشجویان مطالب نو و جدیدی را که در هر درسی می آموزند، یادداشت نمایند. البته نگارش، گزیده نویسی یا خلاصه برداری، نیازمند فراگیری آموزش های خاصی است که در جای خود باید دنبال شود. در صدر اسلام که مسلمانان هنوز به اهمیت نگارش واقف نبودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با بیان های مختلف، آنان را به این کار تشویق کرده و می فرمودند: «علم را در زنجیر کنید.» و در پاسخ این پرسش که «زنجیر کردن علم چگونه است؟» می فرمودند: «نگارش آن.»[۲۹] آن حضرت خطاب به یکی از یارانش که از فراموش کردن سخنان حکیمانه رسول اکرم صلی الله علیه و آله نگران بود، در حالی که با انگشت خود به نوشتن اشاره می کرد، فرمود: «اِستَعِن بِیَمینِکَ؛ از دستت کمک بگیر.»[۳۰]

امام صادق علیه السلام، نیز در این باره می فرمایند:

«دانش را بنگراید، چرا که شما بدون نگارش نمی توانید آن را حفظ کنید.»[۳۱]

«کتاب های خود را نگهداری کنید؛ چرا که در آینده به آن ها نیاز خواهید داشت.»[۳۲]

  • تواضع در برابر استاد

سعی ناکرده در این راه به جایی نرسد                               مزد اگر می طلبی طاعت استاد ببر[۳۳]

روایات بسیاری، بر بزرگداشت عالمان و اندیشمندان تأکید کرده اند. احترام به عالمان نشانه بهره مندی از عقل[۳۴] و حرمت عالمان همانند و همسنگ حرمت شهیدان و صدیقان معرفی شده است.[۳۵] از شاگردان و متعلمان خواسته شده که همچون ملائکه که در برابر اهل علم تواضع می کنند و بال های خود را زیر پای عالمان می گسترانند، عالمان را بزرگ داشته و بر صدر نشانند[۳۶] و برای استاد همچون بنده و خدمتکار باشند؛ زیرا به گفته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «مَن تَعَلَّمتَ مِنهُ حَرفاً صِرتَ لَهُ عَبداً»[۳۷] حتی در برخی از روایات اکرام عالمان به منزله اکرام و احترام به خداوند تلقی شده است.[۳۸] امام زین العابدین علیه السلام در رساله حقوق درباره حقوق معلم و استاد می فرمایند:

«حق کسی که به تو علم می آموزد این است که او را بزرگ بداری و احترام مجلس را نگه داری و به نیکویی به سخنانش گوش فرا دهی و به او روی آوری و در نزد او با صدای بلند سخن نگویی و اگر کسی از او سؤالی پرسید در جواب دادن به آن بر او پیشی نگیری؛ و در محضر او با دیگران سخن نگویی و در نزد او از دیگران غیبت نکنی… .»[۳۹]

  1. خودشناسی

در میان اندیشمندان اسلامی، از روزگاران قدیم همواره این بحث بوده است که علمِ مورد تأکید اسلام کدام علم است؟ آیا اسلام به علم آموزی به طور مطلق سفارش کرده یا علوم خاصی را مورد نظر داشته است؟ آیا از دیدگاه اسلام، علم شیمی و شیمیدان، به همان اندازه مورد احترامند که علم فقه و فقیه محترم و مکرّم اند؟ آیا از این حیث می توان علوم را به دو دسته دینی و غیر دینی تقسیم کرد یا نه؟

این بحث هر چند در جای خود بحثی مهم و اساسی است، اما بررسی تفصیلی این مسئله ما را از هدف اصلی خود باز می دارد. بنابرین، در اینجا به به بیان همین نکته بسنده می کنیم که به نظر می رسد تقسیم علم از این حیث، به دینی و غیر دینی، تقسیمی نادرست است. حقیقت آن است که همه دانش هایی که در خدمت اسلام و مسلمانان باشند و به رشد و پیشرفت علمی و دینی و فرهنگی جامعه اسلامی کمک کنند، علوم دینی به شمار آمده و اسلام بر فراگیری آن ها تأکید کرده است و در صورتی که به همین انگیزه تحصیل شده و تعلیم داده شوند، دانشجویان و عالمان و اندیشمندان آن ها نیز از همان احترام و قداستی برخوردارند که فقیهان و متکلمان و عارفان و عالمان اخلاق برخوردارند. آنچه مهم است خلوص نیت و الاهی بودن انگیزه تحصیل است. حتی اگر کسی، به انگیزه غیر الاهی، علم توحید یا اخلاق و فقه و عرفان و امثال آن را بیاموزد یا بیاموزاند، نه تنها مورد احترام و اکرام نیست، بلکه همان طور که در روایات آمده است، عذابی به مراتب بدتر و طاقت فرساتر از دیگران خواهد داشت.

با وجود این، آموختن برخی از دانش ها از واجبات عینی بوده و بر هر مسلمانی لازم است که پیش از هر دانش دیگری به آموختن آن ها بپردازد. یکی از دانش ها «خود شناسی» است. خودشناسی مقدم بر همه دانش ها و معرفت های دیگر است. از دانشجو هرگز پذیرفتنی نیست که صرفاً به تحصیل و تعلیم علوم بیرونی پرداخته و از خود غافل باشد. برای انسان، خُسران بزرگی است که جوهر و ذات مسائل بیرونی را بداند و همواره به مطالعه و آزمایش و تجربه امور بیرونی و تفکر در مسائل آفاقی بپردازد، اما از سیر انفسی و اندیشه در امور نفسانی و درونی خود غافل بماند. روایات بسیاری در ارزشمندی خودشانسی وارد شده است. در این جا به برخی از این روایات اشاره می کنیم:

«هیچ دانشی چون خود شناسی نیست.»[۴۰]

«برترین دانش ها، خود شناسی است.»[۴۱]

«غایت دانش، خودشناسی است.»[۴۲]

«خودشناسی، سودمندترین دانش هاست.»[۴۳]

در مذمت جهل به خود و غفلت از خودشناسی روایات فراوانی آمده است که به برخی از آن ها نیز اشاره می کنیم:

«برای نادانی انسان همین بس که نسبت به خود، نادان باشد.»[۴۴]

«بزرگ ترین نادانی، نادانی انسان نسبت به امور نفس خودش است.»[۴۵]

«کسی که نفس خود را بشناسد، با آن مجاهدت می کند و کسی که نفس خود را نشناسد، آن را بیهوده رها می کند.»[۴۶]

 

[۱] متن موجود برگرفته از کتاب آیین زندگی، اخلاق کاربردی

[۲] علق (۹۶): ۵ – ۱

[۳] محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۰۶، باب ۴، حدیث ۳۵.

[۴] جمعه (۶۲): ۲.

[۵] محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص ۹۹، باب ۱۴، حدیث ۵۷.

[۶] بنگرید به: مرتضی مطهری، ده گفتار، فریضه علم، ص ۱۶۳.

[۷] محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۷، حدیث ۴۰.

[۸] انفال ()

[۹] اسراء (۱۷): ۳۶.

[۱۰] نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹، ص ۱۰۴.

[۱۱] نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص ۱۶۳.

[۱۲] نهج البلاغه، حکمت ۲۱۹.

[۱۳] محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۷، ص ۲۴۲، حدیث ۱۰.

[۱۴] محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۰، باب ۵۳، ص ۱۸۹، حدیث ۲.

[۱۵] محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۲، کتاب الایمان و الکفر، باب الاخلاص، حدیث ۴.

[۱۶] محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۱، کتاب فضل العلم، باب النوادر، حدیث ۸.

[۱۷] تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۲۳۳.

[۱۸] رضا مختاری، سیمای فرزانگان، ص ۱۰۶.

[۱۹] عبد الواحد الآمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج، باب ۳۹، ص ۳۹۴ و ۳۹۵، حدیث ۴۶.

[۲۰] عبد الواحد الآمدی، غرر الحکم و درر الکلم، فصل ۱، ص ۱۲۰، حدیث ۲۱۹۸.

[۲۱] محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج ۱، کتاب فضل العلم، باب ۲، حدیث ۱.

[۲۲] بنگرید به: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، باب ۱۰، ص ۴۳، حدیث ۱۱.

[۲۳] محمد باقر مجلسی، تحف العقول، ص ۴۱.

[۲۴] محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج ۱، کتاب فضل العلم، باب ۹، حدیث ۲.

[۲۵] نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، حکمت ۳۲۰، ص ۴۱۹.

[۲۶] محمد اسفندیاری، «درک کردن و رد کردن»، آینه پژوهش، سال پنجم، شماره اول، ص ۷.

[۲۷] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، باب ۱۶، ص ۱۲۲، حدیث ۴۵.

[۲۸] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، باب ۱۶، ص ۱۱۷، حدیث ۱۵.

[۲۹] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، باب ۱۹، ص ۱۵۱، حدیث ۳۵.

[۳۰] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، باب ۱۹، ص ۱۵۲، حدیث ۳۶.

[۳۱] محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۱، کتاب فضل العلم، باب ۱۷، حدیث ۹.

[۳۲] محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۱، کتاب فضل العلم، باب ۱۷، حدیث ۱۰.

[۳۳] دیوان حافظ.

[۳۴] دیلمی، ارشاد القلوب، ۲۰۱.

[۳۵] محمد محمدی ری شهری، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ج ۲، ص ۶۱۰، حدیث ۱۷۷۳.

[۳۶] محمد محمدی ری شهری، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ج ۲، ص ۶۱۴، حدیث ۱۷۸۶.

[۳۷] محمد محمدی ری شهری، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ج ۲، ص ۶۱۰، حدیث ۱۷۷۱.

[۳۸] محمد محمدی ری شهری، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ج ۲، ص ۶۱۰، حدیث ۱۷۷۱.

[۳۹] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، باب ۱۰، ص ۴۲، حدیث۶.

[۴۰] محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۱۴۰، حدیث ۱۱۸۹۸.

[۴۱] محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۱۴۰، حدیث ۱۱۹۰۰.

[۴۲] محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۱۴۰، حدیث ۱۱۹۰۲.

[۴۳] محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۱۴۰، حدیث ۱۱۹۰۳.

[۴۴] محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۱۴۱، حدیث ۱۱۹۱۳.

[۴۵] محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۱۴۱، حدیث ۱۱۹۱۴.

[۴۶] محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۱۴۱، حدیث ۱۱۹۱۹.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست